جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
144,000
تمام کار والزر، من جمله سکوت مبهم بیست و هشت ساله اش تفسیری است بر بیهودگی جدوجهدها بیهودگی خود زندگی شاید فقط به همین خاطر دل اش میخواست یک هیچ کس بماند شخصی گفته است و الزر به یک دونده ی دو استقامت می ماند که در آستانه ی رسیدن به شورو شوق خط پایان با تعجب می ایستد. و نگاهی به استادان و هم قطاران میاندازد و مسابقه را رها می کند. به عبارت دیگر، در خودش می ماند؛ در آن چه که یک زیبایی شناسی حیرت است. والزر مرا یاد پیکمال می اندازد؛ یک دونده ی دو سرعت خارق العاده دوچرخه سواری در سالهای دهه ی شصت که اختلال ادواری داشت و گهگاه یادش میرفت مسابقه را به پایان برساند.
روبرت والزر عاشق بیهودگی بود عاشق آتش تابستان و چکمه های ساق کوتاه زنانه عاشق خانه های روشن از خورشید و پرچمهای افراشته در باد منتها بیهودگی ای که او عاشق اش بود هیچ دخلی به جاه طلبی برای موفقیت شخصی نداشت بلکه این نوع بیهودگی جلوه ی ظریفی بود از آن چه اقل است و گذرا والزر نمیتوانست از احوالات مرتفع - آن جا که قدرت و اعتبار سلطه دارند - فراتر رود و اگر روزی موجی مرا از جا بکند و با خود ببرد آن بالا بالاها، جایی که قدرت و اعتبار سلطه دارند احوالات عزیز کرده ام را بر باد خواهم داد و خود را به طرف پایین به طرف ظلمات ناچیزها و بی اهمیتها پرتاب خواهم کرد. تنها در نواحی تحتانی است که میتوانم نفس بکشم
والزر میخواست یک هیچ کس باشد و بالاترین دلخواسته اش این بود که فراموش شود فهمیده بود هر نویسنده ای باید به محض دست کشیدن از نوشتن فراموش شود چرا که دیگر آن صفحه از دست رفته به معنای واقعی کلمه پریده و رفته دیگر به متن شرایط و احساساتی متفاوت پا گذاشته، به سؤالاتی جواب میدهد که آدم های دیگر از او می پرسند سؤالاتی که حتا آن نویسنده نمی تواند تصور کند.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک