جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
80,750
پدر ادواردو از شدت عصبانیت میخواست سکته بکند باور نمیکرد بچه اش دارد چه میگوید. پدر ادواردو با خودش گفت: مگر چنین چیزی میشود؟ مگر چنین چیزی امکان دارد؟ نکند من دارم خواب میبینم یعنی ادواردوی من تنها پسر من مسلمان شده است؟ نه.
نه من نمیتوانم باور کنم مادر ادواردو هم همینجور او هم از شدت ناراحتی میخواست جیغ بزند و داد و فریاد راه بیندازد. اما حقیقت همان چیزی بود که جیانی آنیلی و همسرش شنیده بودند. پسرشان ادواردو راستی راستی مسلمان شده بود.
او دینی را قبول کرده بود که آنها دشمنش بودند. جیانی آنیلی حسابی جوش آورده بود و رنگ صورتش. . . . . . . . . . . . . . . . او خودش را خوشبخت ترین مرد ایتالیا میدید که تمام : پولهای پدرش به او رسیده و در سن جوانی یکی از ثروتمندترین آدمهای جهان شده آن روز ادوارد و مثل بقیه روزها به کتابخانه دانشگاهشان رفته بود که ناگهان چشمش خورد به یک کتاب که درمیان بقیه کتابها فرو رفته بود و مقداری هم خاک رویش نشسته بود جلدش را نگاه کرد. دید با خط انگلیسی نوشته ترجمه انگلیسی قرآن کریم. ادواردو در جهان غرب به دنیا آمد و میان یهودیان متعصب زندگی اش را آغاز کرد؛ ولی نسیم آزادی خواهی انقلاب اسلامی و و در پی آن ترنم جهان بینی مهدوی او را عاشق مکتب علوی همان اسلام ناب نمود. چنان که از او یک دلباخته ای ساخت که به تمام آنچه به عنوان مهم ترین خواهش یک جوان امروزی است پشت پا بزند. ثروت مقام شهرت محبوبیت و دهها جذابیت دیگر نتوانست او را از دلدادگی به مکتب امام زمان جدا سازد و جانش را در این راه تقدیم کرد اما هرگز نا معقول اطرافیانش قرار نداد...
تلگرام
واتساپ
کپی لینک