«سفری دور و دراز در ایران بزرگ» مجموعه خاطرات ریچارد نلسون فرای است. اهمیت خاطرات ریچارد فرای، که بخش عمدهای از عُمرش صرف گردش و سفر و اکتشاف در سرزمینهای «ایران بزرگ» شد، از آن روست که او از معدود ایرانشناسان مکتب قدیم است که با چندین زبان رایج در کشورهای آسیای مرکزی آشنایی و شوق و عزمی شگرف برای شناسایی و کشف اسناد و مدارک تاریخی و فرهنگی در این سرزمینها داشت. او از نخستین دانشورانی بود که پس از مرگ استالین، از روسیه و جمهوریهای تحت سیطرهی آن دیدار کرد و توانست از نزدیک شاهد تحولات و تغییرات بزرگ این ناحیه باشد و با روشنفکران روسیه و استادان شرقشناس اوراسیا، ایران بزرگ (ایران، افغانستان و تاجیکستان) و دیگر کشورهای منطقه ارتباط نزدیک علمی و تحقیقاتی برقرا کند و گزارش او از این تجربهها و مشاهدات، امروز برای شناخت فرهنگی و سیاسی این کشورها بسیار باارزش است.
شکوه ایران همواره فرهنگش بوده است. شعر، موسیقی، هنر و معماری ایران، همه در پهنهای وسیع شکل گرفت، بسی بزرگتر از کشور امروزی که پایتختش تهران است. ایران بزرگ در گذشته شامل بخش اعظم قفقاز، افغانستان و آسیای مرکزی بود، با تأثیرات فرهنگی که تا چین و هند و جهانِ سامی میرفت.
ریچارد نلسون فرای میگوید: زندگی من وقف ترسیم و تشریح نقش ایران بزرگ در تاریخ تمدنها شد. در اوت ۱۹۵۳، اندکی پیش از سقوط دکتر مصدق، نخستوزیر ایران، علیاکبر دهخدا، مؤلف و شاعر شهیر ایرانی، به من لقب ایراندوست داد. برای من ایران به معنی همهی سرزمینها و مردمانی بود که به زبانهای ایرانی سخن میگفتند و میگویند و در آنها فرهنگهای چندگونهی ایرانی وجود داشته است.
در سراسر عمرم، اصول مشخص راهنمای من، بهعنوان تاریخنگار، تکیه بر واقعیات و تفسیر بر مبنای منطق، سادگی و عقل سلیم بوده است. در اینجا هدف من در وهلهی اول ثبت رویدادها از نظر موضوعی و زمانی، به شیوهی نوشتار تاریخی است. در مواردی تفصیل روا داشتهام، مثلاً در شرح سفر بیابانک و بیابانهای مرکزی ایران در دههی ۱۹۵۰، گاهیوقتها که یادداشتهای روزانه یا گزارش سفرهایم، یا حتی مقالاتی را که مدتها پیش نوشتهام میخوانم، حوادثی یادم میآید که کاملاً فراموش کرده بودم. بنابراین، بهخصوص در سالهای اولیهی کارم در ایران بزرگ، ثبت وقایع بهصورت عادت روزانهنویسی دوران کودکی و ربط دادنش به وقایعی است که خود شاهد بودهام.
سرانجام، گرفتاریهای خانوادگی و کار حرفهای سبب شد که خاطراتنویسی را کنار بگذارم. شروع کردم به نوشتن کنفرانسها و جلسات مشخص که بعضی منتشر شد؛ اما بخش اعظم آن انتشار نیافت. این گزارشها، به اضافهی دفترچههای قدیمی قرار ملاقات و تقویمها، که همه را مثل آن موش کلیسا توی جعبه و لای پوشه نگاه میداشتم، اینجا بهصورت منابع این وقایعنامه، که خود شاهدش بودم و به موضوع ایران بزرگ ربط دارد، به کار آمدهاند. گاهی مجبور شدهام در جاهایی از داستان سریعتر پیش بروم و از شرح حوادثی که شاید بعضی خوانندگان علاقه داشته باشند دربارهاش بیشتر بدانند، مثل تأسیس مرکز مطالعات خاورمیانه در هاروارد، توسعهی انستیتو آسیایی، گزارشهای مربوط به بررسیهای ملی در مطالعات خاورمیانه در ایالات متحده، یا حتی روابطم با اشخاص گوناگونی در ایران، افغانستان و تاجیکستان چشم بپوشم. اینگونه خوانندگان میتوانند از اسناد و اطلاعاتی که به آرشیوهای دانشگاه هاروارد سپردهام سود برند.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک