151,800
توی آن کمد کوچک که لباسها و چکمه های پسر عمو جیمی هم بیشتر فضایش را اشغال کرده بود هوا گرم و خفه بود. امیلی در دل آرزو کرد پری پیدا کردن خاله الیزابت را زیاد طول ندهد خانم آن سیریلا غرولندی کرد و گفت: «وای چقدر گرم است
امیلی بیچاره نه ،نه لازم نیست بگوییم امیلی بیچاره، او شایسته ی ترحم نیست. حماقت بزرگی کرده و هر چه سرش آمده حقش است. به هر حال امیلی کم کم شروع کرد به عرق ریختن و با خانم آن سیریلا به تفاهم کامل رسید. خانم پاتر گفت: «من به اندازه ی چاق ها احساس گرما نمیکنم امیدوارم الیزابت زیاد معطلمان نکند. او را دارد بافندگی می کند. دارم صدایش را از انباری میشنوم. اما دیدن او فایده ای به حالمان ندارد. الیزابت ممکن است هر چیزی را که لورا قولش را بدهد فقط به این بهانه که به او مربوط نبوده به هم بزند. مثل اینکه یک نفر تازه ماسه مالی زمین را تمام کرده. آن تخته های پوسیده را ببین وقتش است که الیزابت ماری تخته های کف را عوض کند ولی او خیلی خسیس است. شمع های روی پیش بخاری را ببین! این همه به خودش زحمت میدهد و نور ضعیف شمع را تحمل میکند تا آن یک ذره هزینه ی روغن زغال از جیبش نرود. او که نمیتواند دارایی اش را با خودش به آن دنیا ببرد. مجبور است همین جا پشت در بهشت ولشان کند چون حتی به ماری ها هم اجازه ی بردن اموالشان را نمی دهند.»
امیلی داشت شرایط ناجوری را تحمل میکرد او به این نتیجه رسید که نه تنها توی آن کمد دارد خفه میشود بلکه مشغول استراق سمع هم هست؛ کاری که بعد از آن شب در میوود که زیر میز قایم شده بود تا بحث خاله ها و دایی هایش را در مورد سرنوشتش بشنود، تکرار نکرده بود. البته مسلم است که آن موقع کارش ارادی بود، اما حالا اجباری حداقل میشد گفت که مادرها برد مجبورش کرده بود. اما این توجیهات باعث نمی شد حرفهای خانم پاتر گوش نوازتر به نظر بیایند. به او چه ارتباطی داشت که بخواهد به خاله الیزابت بگوید خسیس؟ خاله الیزابت خسیس نبود. امیلی ناگهان از دست خانم پارتر خیلی عصبانی شد شاید خودش گاهی در دلش از خاله الیزابت ایراد میگرفت اما شنیدن این انتقادات از زبان یک غریبه غیر قابل تحمل بود!
امیلی استار با عشق به نوشتن متولد شده. او یک دختر یتیم ساکن مزرعه ی نیومون است و نوشتن به او توان روبه رویی با تلخیها و سختی ها را میدهد. ولی حالا همه ی دوستانش به دبیرستان ناحیه ی شروز بری رفته اند و خاله الیزابت کهنه اندیش او فقط به شرطی اجازه ی رفتن به او میدهد که نوشتن را کنار بگذارد! این اولین قدم امیلی در مسیر صعود است. زمانی میرسد که فعالیتهای امیلی در شهر شایعه پراکنها را به جنب و جوش می اندازد اما امیلی و دوستانش اعتماد به نفس زیادی دارند - ایلزه یک هنر پیشه ی مادرزاد است تدی عزمش را جزم کرده تا یک هنرمند بزرگ شود و پری میخواهد یک وکیل جسور باشد. زمانی که شعرهای امیلی به چاپ می رسند. و او به نویسنده ی روزنامه ی شهر تبدیل میشود به نظر می آید که موفقیت و اولین نشانه های دلدادگی نیز در راه اند.
در حال حاضر مطلبی درباره ال.ام.مونتگمری نویسنده امیلی و صعود کتاب دوم قطع رقعی در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
در حال حاضر مطلبی درباره سارا قدیانی مترجم کتاب امیلی و صعود کتاب دوم قطع رقعی در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر خود، مترجم هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک