جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
92,500
فهرست
پژمردن
فروریختن
ریشه کردن
برخاستن
شکفتن
. . .
روپی کالور * ۶۷
تمام پنجره ها را می گشایم تا
هوا عوض شود
گلها را توی گلدان مینشانم در وسط میز آشپزخانه
شمعی روشن میکنم
تمام افکارم را توی ماشین ظرفشویی می ریزم
آن قدر بشویدشان تا لکه ای بر آنها نماند
روی پیشخوانها را میسابم
آن وقت
میخواهم توی وان بروم
جرم دیروز را از گیسویم بشویم
سرتاپایم را با طلا بیارایم
موسیقی بگذارم
لم بدهم
پاهایم را دراز کنم
و لذت ببرم
از این عصر پنج شنبه پنج شنبه ی معمولی
راه و رسم زندگی همین است.
مادرم این را گفت و مرا که اشک می ریختم به سینه اش فشرد به گل و گیاهی فکر کن که هر سال در باغچه ای میکاری آنها به تو می آموزند که آدم ها هم باید بپژمرند
فرور بزند.
ریشه کنند. برخیزند
تا این که شکوفا شوند
تلگرام
واتساپ
کپی لینک