جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
124,960
من ، نا خدا جک اسپارو ، اخیراً مالک یک کشتی، خدمه و یک کلاه شده ام و از امروز وظیفه ی خود می دانم که صادقانه و وفادارانه ماجراجویی هامان بر امواج بلند دریا و در خیابان های پست را در سفرنامه ی ناخدا بازگو کنم. من وظیفه ی نوشتن سفرنامه را مطابق جایگاهم به عنوان ناخدای کشتی پر افتخار پار نکل به جا می آورم و همان طور که شایسته است قسم می خورم چیزی به جز حقیقت درباره ی خودم، خدمه ام و اتفاقاتی که برای مان رخ می دهد، ننویسم؛ هر چه قدر هم که خارق العاده و هولناک باشد.
با داستان این که چه گونه نا خدا شدم شروع خواهم کرد. این که چه طور افرادم خدمه ی کشتی من شدند، چه گونه ماجراجویی هامان را شروع کردیم و از همه مهم تر چه طور شد که من صاحب کلاهم شدم مثل بسیاری از داستان های ماجراجویی تبهکاری و دزدی ماجرا از جزیره ی تورتوگا و مهمان خانه ای به نام عروس و فادار آغاز شد.
پیش از کشتی مروارید سیاه جک اسپارو تنها مسافری قاچاقی بود...
بار نکل کشتی کاپیتان جک اسپارو و خدمه ی تزلزل ناپذیرش اکنون گرفتار افسونی شوم شده اند. هنگام سفر در جستجوی شمشیر افسانه ای کورتس هیولایی دریایی به بارنگل حمله می کند و پس از آن خدمه ی کشتی با آوازی اسرار آمیز مسحور می شوند و هر یک از آنها تلاشش میکنند تا بار نکل را از مسیرش منحرف کنند. به نظر می رسد که فقط چک تحت تأثیر آواز عجیب قرار نمی گیرد. اما آیا می تواند هم زمان هم خود و خدمه اش را مهار کند و هم نیروی سحر آمیزی را که آنها را افسون کرده شکست دهد
تلگرام
واتساپ
کپی لینک