کتاب شناخت نامه سید موسی زر آبادی

بسم الله الرحمن الرحيم حضرت رسول اکرم ﷺ فرمودند: عند ذكر الصالحين تَنْزِلُ الرَّحْمَةُ (مستدرک الوسائل، ۵ (۲۷۴) لذا یکی از راههای نزول رحمت پروردگار یاد کردن از صالحان امت است که میتواند از طرق مختلفی انجام گیرد که فرد اجلای آن بیان احوال و زندگی این انسانهای بزرگ است و از دیر باز نیز شیوه مرضیه مسلمانان نگارش کتابها و رساله های مختلف پیرامون زندگی و آثار دانشوران و اولیای الهی بوده است که گاه به صورت دائرة المعارف گونه و گاه به صورت تک نگاری انجام شده است. حسن این کار آن است که علاقمندان به سیره و روش دانشمندان و شایستگان به راحتی قادرند به مقصد خود که همانا اطلاع از شرح حال افراد مورد نظر است نائل شوند.

از جمله اشخاصی که جزء صالحان امت پیامبر اکرم محسوب می شود سالک واصل جناب آقا سید موسی زرآبادی است که الحمد الله امروزه آوازه و شهرتش در بین علاقمندان به اولیای الهی و زندگی آنان بیش از گذشته گسترش یافته است و افراد بسیاری مایلند از زوایای گوناگون زندگی این عالم ربانی آگاه شوند و مدفن مطهرش نیز معمولاً زیارتگاه دوستداران وی است قبل از این چند اثر از جمله کتابهای دانای اسرار زهد مجسم واقف الاسرار الهی و یادنامه همایش ایشان به نام سیمرغ قاف عشق پیرامون احوالات نیکوی وی نگاشته شده است ولی از آنجایی که لازم بود کتاب جامع تری در این باره نگاشته شود بر آن شدم نگارش جدیدی پیرامون وی که حاوی...

استادان سیر و سلوک در این که مرحوم آقا سید موسی نزد چه کسانی از علوم معنوی اخلاقی و سیر و سلوک بهره برده اطلاع موثقی در دست نیست و هیچ یک از فرزندان و شاگردان خاص وی نیز در این باره مطلبی بیان نکرده اند و به نظر میرسد در این موارد تقوا و رعایت حدود شرع هدایت گر حضرتش به مقامات معنوی بوده است. حکایتی نیز از آغاز سلوک شرعی وی نقل کرده اند

ظاهراً در اوان نوجوانی به رسم آن روزگاران پدر وی را در مغازه علافی به عنوان شاگرد میسپارد تا راه و رسم کاسبی را بیاموزد. روزی سید سنگهای ترازو را می سنجد و وزن میکند متوجه میشود سنگهای بزرگ از قبیل سه کیلو و پنج کیلو و بیشتر با سنگهای کوچک تر مختصری تفاوت دارند و سنگهای ریزتر سنگین تر است. سید تصمیم میگیرد خرید و فروش را با سنگهای کوچک انجام دهد تا مدیون مردم نشود. یک روز صاحب مغازه مشاهده میکند که سید وزن اجناس را با سنگهای کوچک انجام میدهد و از علتش سوال میکند که سید جواب میدهد سنگهای کوچک دقیق تر است. صاحب مغازه عصبانی شده و یک سیلی به او میزند و او نیز گریه کنان به منزل می آید و به پدرش میگوید من دیگر مغازه نخواهم رفت میخواهم درس بخوانم و از آن هنگام وارد حوزه علمیه قزوین مدرسه مولاوردی خان میشود و مشغول به تحصیل می گردد تا به کتاب صمدیه که از کتب مندرج در جامع المقدمات که در نحو است می رسد. در حین مطالعه صمدیه برایش سوالاتی پیش میآید و مکرراً به در حجره استادش میرود و این کار چند مدتی ادامه می یابد اما پس از گذشت ایامی استاد که از زیاد سوال کردن سید ناراحت میشود با تندی به وی میگوید دیگر در اتاق مرا مزن و برو از کس دیگر سوال کن این رفتار در روح لطیف سید اثر میگذارد به گونه ای که تصمیم میگیرد از هیچ کس سوال نکند و با همان حال ناراحتی به خواب میرود و در عالم رویا شخصی نزدش حاضر شده و میگوید آقا موسی ناراحت نباش هر سوالی داشتی از من بپرس تا پاسخ دهم هر وقت که بخوابی من به خوابت میآیم و پاسخت را میدهم. بدین ترتیب سید از رنج سوال آسوده میشود و به مقصد خود رسیده و پیشرفت میکند.