1
588,300
رمان معروف «سینوهه پزشک مخصوص فرعون» (The Egyptian) یکی از بهترین و دقیقترین آثار مربوط به مصر باستان است که علاوه بر روایت داستان یک پزشک نابغه خواننده را با زندگی مردم در آن روزهای مصر باستان آشنا میکند.
این کتاب در سال ۱۹۴۵ به زبان فنلاندی نوشته شد و در همان سال با اختلاف زیادی به پرفروشترین کتاب سال تبدیل شد. داستان کتاب مربوط به سالهای ۱۳۳۴ تا ۱۳۵۱ پیش از میلاد میشود؛ سالهای آغاز سلطنت اولین فرعون یکتاپرست مصر، فرعون آخناتون.
منبع: ناشر کتاب
مردی که من او را به نام پدر میخواندم در شهر تبس یعنی بزرگترین و زیباترین شهر دنیا، طبیب فقرا بود و زنی که من وی را مادر میدانستم زوجۀ وی به شمار میآمد.
این مرد و زن، تا وقتی که سالخورده شدند فرزند نداشتند و لذا مرا به فرزندی خود پذیرفتند.
آنها چون ساده بودند گفتند مرا خدایان برای آنها فرستاده و نمیدانستند که این هدیۀ خدایان، برای آنها چقدر تولید بدبختی خواهد کرد.
مادرم مرا سینوهه میخواند زیرا این زن، که قصه را دوست میداشت اسم سینوهه را در یکی از قصهها شنیده بود.
یکی از قصههای معروف مصر این است که سینوهه برحسب تصادف، روزی در خیمۀ فرعون، یک راز خطرناک را شنید و چون دریافت که فرعون متوجه گردید که وی از این راز مطلع شده، از بیم جان گریخت و مدتی در بیابانها گرفتار انواع مهلکهها بود تا به موفقیت رسید.
مادرم نیز فکر میکرد من از مهلکهها گذشتهام تا به او رسیدهام و بعد از این هم از هر مهلکه جان به در خواهم برد.
کاهنان مصر میگویند اسم هر کس نمایندۀ سرنوشت اوست و از روی نام میتوان فهمید که به اشخاص چه میگذرد.
شاید به همین مناسبت من هم در زندگی گرفتار انواع مخاطرات شدم و در کشورهای بیگانه سفر کردم و به اسرار فرعونها و زنهای آنها (اسراری که سبب مرگ میشد) پی بردم.
ولی من فکر میکنم که اگر اسمی دیگر هم میداشتم، باز گرفتار این مشکلات و مخاطرات میشدم و اسم در زندگی انسان اثری ندارد.
ولی وقتی یک بدبختی، یا یک نیکبختی برای بعضی از اشخاص پیش میآید با استفاده از این نوع معتقدات، در بدبختی خود را تسکین میدهند، و در نیکبختی خویش را مستوجب سعادتی که بدان رسیدهاند میدانند.
من در سالی متولد شدم که پسر فرعون متولد گردید و زن فرعون که مدت بیست و دو سال نتوانست یک پسر به شوهر خود اهداء کند در آن سال یک پسر زائید.
ولی پسر فرعون در فصل بهار یعنی دورۀ خشکی متولد شد و من در فصل پائیز که دورۀ آبِ فراوان است قدم به دنیا گذاشتم.[1]
من نمیدانم که چگونه و کجا چشم به دنیا گشودم برای اینکه وقتی مادرم مرا کنار رود نیل یافت، در یک زنبیل از چوبهای جگن بودم و روزنههای آن زنبیل را با صمغ درخت مسدود کرده بودند که آب وارد آن نشود.
خانۀ مادرم کنار رودخانه بود و در فصل پائیز که آب بالا میآید مادرم برای تحصیل آب مجبور نبود از خانه دور شود.
یک روز که مقابل خانه ایستاده بود زنبیل حامل مرا روی آب دید و میگوید چلچلهها، بالای سرم پرواز میکردند و خوانندگی مینمودند، زیرا طغیان نیل آنها را به خانۀ ما نزدیک کرده بود.
مادرم مرا به خانه برد و نزدیک اجاق قرار داد که گرم شوم و دهان خود را روی دهان من نهاد و با قوت دمید، تا اینکه هوا وارد ریهام شود و من جان بگیرم.
آن وقت من فریاد زدم ولی فریادی ضعیف داشتم.
در حال حاضر مطلبی درباره میکا والتاری نویسنده سینوهه پزشک مخصوص فرعون نشر نگاه در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
ذبیحالله حکیم الهی دشتی معروف به ذبیح الله منصوری، نویسنده بسیار متواضع بود که در سال ۱۳۶۵ در سن ۸۹ سالگی در تهران درگذشت. از ذبیح الله حکیم اللهی دشتی که جامعه کتاب خوان ما او را با نام «ذبیح الله منصوری» میشناسد، نزدیک به هزار و ۴۰۰ نوشته، ترجمه و کتاب باقی مانده که بعضی از آنها با وجود حجم زیاد صفحات و مجلدات متعدد به فروش بالایی دست پیدا کردهاند.
فهرست مندرجات
۱ - معرفی اجمالی
۲ - ویژگی آثار
۳ - آثار
۴ - عناوین مرتبط
۵ - منبع
۱ - معرفی اجمالی
[ویرایش]
ذبیح الله حکیم الهی دشتی، فرزند اسماعیل، در سال ۱۲۷۶ ش در شهر سنندج متولد شد. تحصیلات مقدماتی خود را در آن شهر و کرمانشاه انجام داد و زبان فرانسه و انگلیسی را فرا گرفت. پدرش علاقهای به تحصیل او نداشت؛ ولی مادرش از خانواده علماء و روحانیون بود.
ذبیح الله حکیم الهی دشتی در سال ۱۲۹۹ وقتی به تهران آمد، میخواست در رشته دریا نوردی تحصیل کند؛ ولی در روزنامه کوشش به ترجمه چند کتاب پرداخت و از آن به بعد به نوشتن اشتغال یافت. گفته میشود، حدود ۱۴۰۰ کتاب و نشریه منتشر کرده که از پر فروشترین کتابها به زبان فارسی میباشند.
ذبیح الله منصوری بسیار ساده میزیست و به همسر و دو فرزند خود علاقه فراوانی داشت. همواره از خودکشی برادرش که جزو ۵۳ نفر همراهان ارانی به زندان افتاده بود و سه سال محکومیت یافت و بعدا خود را از بین برد ناراحت بود.
ذبیح الله منصوری که نوشتهها و ترجمههایش خوانندگان فراوان یافت، نویسندهای بود، بسیار متواضع و دیرجوش و گوشه گیر؛ وقتی بعد از شهریور ۲۰ او را شناختم و کرارا برای ترجمه و نوشتن مقاله در چاپ خانه او را میدیدم، گفتگو با او فقط در چند جمله خلاصه میشد.
۲ - ویژگی آثار
[ویرایش]
درباره این مترجم نام آشنا حرف و حدیثهایی مثل این مورد که الحاقات او به متن چندین برابر متن اصلی نویسنده است و... بسیار است؛ اما نمیتوان نادیده گرفت که چاپهای چهل و چندم بعضی از ترجمههای او حکایت از اقبال عمومی به آثار وی دارند.
منصوری شهرت خود را بین اهل مطالعه به ترجمه کتابهایی؛ همچون «خواجه تاجدار»، «سینوحه» و «محمد پیغمبری که از نو باید شناخت»، مدیون است.
ناشرانی که کارهای وی را چاپ کردهاند، میدانند که ترجمههای منصوری- هر چند که حجیم و چند جلدی هستند- همواره از پر درآمدترین کتابها بوده و هستند.
ترجمه ذبیح الله منصوری از «سینوحه» نوشته «میکا والتاری» که چاپ اول آن در سال ۱۳۶۴ منتشر شد تا به امروز به ۴۷ چاپ رسیده است.
برگردان او از «فرزند نیل» نوشته هوارد فاوست تا به حال ۱۰ چاپ خورده و چاپ چهاردهم «محمد پیغمبری که از نو باید شناخت» نوشته کنستان ویرژیل گیورگیف با ترجمه وی به چاپ چهاردهم رسیده است.
چاپ دهم «سفرنامه ماژلان» نوشته «پیگار فتادی لومبارد» و بیست و هفتمین دوره انتشار کتاب «کنیز ملکه مصر» اثر «میکل پیرامو» از ترجمههای دیگر این مترجم پرتلاش هستند که توسط نشر زرین چاپ و منتشر شدهاند.
«خداوند الموت» نوشته نویسنده فرانسوی «پل آمیر» با ترجمه منصوری در حال حاضر به چاپ ۴۳ رسیده و برگردان او از کتاب «امام حسین و ایرانیان» تالیف «کورت فریشلر» چاپ ۱۷ خود را در انتشارات جاویدان سپری میکند.
علاوه بر آثار یاد شده، رمان ۱۰ جلدی «سه تفنگدار»، کتاب ۴ جلدی «سرزمین جاوید»، «منم تیمور جهانگشا»، «کنت مونت کریستو»، «جنگ ایرانیان»، «زندگی و سرانجام ماری آنتوانت»، «اسپارتاکوس»، «غرش طوفان»، «ژوزف بالسامو»، «ملاصدرا» و بسیاری رمان و کتب تاریخی دیگر بخش کوچکی از ترجمههای معروف منصوری در عمر ۸۹ ساله او را تشکیل میدهند.
آثار این مترجم که به خاطر حجم وسیع ترجمهها و نوشته هایش جزو نوادر تاریخ تالیف و ترجمه در ایران و شاید جهان به حساب میآید، همان اندازه که پر فروش و عامه پسند بوده و هستند، به همان اندازه نیز جدی و مورد پسند حرفهایهای ادبیات نیز بودهاند.
منصوری در کنار چاپ کتابهایش که توسط چند ناشر معروف و نام آشنا مثل «امیر کبیر»، «جاویدان»، «زرین»، «مستوفی» و... منتشر شده، با نشریات و جراید کثیرالانتشار جدی و عامه پسند نیز همکاری داشته که از میان این دو طیف مختلف المنافع میتوان از «کتاب هفته» که توسط احمد شاملو اداره میشد و «خواندنیها» که علی اصغر امیرانی آن را میگرداند، اشاره کرد. برای هر دو این مجلات هر هفته مینوشت و ترجمه میکرد.
زبان انگلیسی و فرانسه میدانست و به واسطه همین دانایی اول بار ترجمه هایش را به روزنامه «کوشش» سپرد.
۳ - آثار
[ویرایش]
غرش طوفان الکساندر دومای پدر
سه تفنگدار الکساندر دومای پدر
شاه جنگ ایرانیان در چالدران و یونان (جون بارک واشتن فنو)
عشاق نامدار
خواجه تاجدار ژان گور
امام حسین و ایران کورت فریشلر
مفز متفکر جهان شیعه «امام صادق»
سقوط قسطنطنیه میکا والتاری
خداوند الموت (حسن صباح) پل آمیر
ملاصدرا هانری کورین
عارف دیهیم دار جیمز داون
غزالی در بغداد ادوارد توماس
جراح دیوانه ژارگن توروالد
سرزمین جاوید رومن گیرشمن
سینوهه پزشک فرعون میکا والتاری
من کنیز ملکه مصر بودم میکل پیرامو
سفرنامه ماژلان پبگافتا دی لومباردو
اسپارتاکوس هوارد فاست
ژوزف بالسامو الکساندر دومای پدر
محبوس سنت هلن یا سرگذشت ناپلئون اوکتاو اوهری
شاه طهماسب و سلیمان قانونی آلفرد لابی ار
دلاوران گمنام ایران در جنگ با روسیه تزاری- ژان یونیر
مکاتبات چرچیل و روزولت وارن اف. کمبل
پطر کبیر رابرت ماسی
عایشه بعد از پیغمبر کورت فریشلر
ایران و بابر ویلیام ارسکین
ملکه ویکتوریا الیزابت لانفورد
تلگرام
واتساپ
کپی لینک