1
565,880
بارش برف زودتر از موعد فرا رسید. حتی برای ترسن. هم برف و بوران پاییزی زودتر از همیشه از راه رسیده بود و ایدیان اش ریور مطمئن نبود این لطفی از جانب خدایان باشد اما اگر سپاه موراث" را عقب نگه می داشت حاضر بود در برابرشان زانو بزند و سپاسگزاری کند حتی اگر همین خدایان تمام چیزی را که عاشقش بود تهدید به نابودی کرده بودند اگر میشد موجوداتی را که تنها از قلمرویی دیگر آمده اند اصلاً خدا نامید به هر حال ایدیان به این نتیجه رسید در حال حاضر موضوعاتی مهم تر برای نگرانی دارد.
دو هفته از بازگشتش به مقام فرماندهی سپاه زهر میگذشت اما چه در زمین و چه در هوا نشانی از لشگریان ایروان نبود و سه روز بعد از رسیدنش برف سنگین باریدن گرفته و کار انتقال نیروها از ناوگان به اردوگاه سپاه زهر در دشت ترالیس را سخت تر از قبل کرده بود.
ناوگان شان از طریق رودخانه ی فلورین مستقیم تا آستانه ی شهر اورینٹ پیش آمده بودند و حالا پرچمهای رنگارنگ در بادی سرد که از سمت استگ هورن می وزید تکان...
روز بعد ایدیان پاسخ این پرسش را گرفت. در انتهای میز دراز جایی که اوانجلین و لیسند را در سکوت مشغول خوردن صبحانه بودند، ایدیان نامه ای را که چند لحظه ی قبل پیکی برایش آورده بود. در دست گرفته بود و سعی داشت مانع از لرزیدن انگشتانش شود زن و مورتاگ در دو سمتش نشسته بودند
و تا وقتی او نامه را خواند و بعد دوباره مرور کرد، سؤالی نپرسیدند. سرانجام ایدیان نامه را روی میز گذاشت بعد نگاهی طولانی به پنجره ی مرتفع یک سمت تالار انداخت که نور خاکستری صبح از آن سرک میکشید. نگاه سنگین لیسند را را از سمت دیگر میز بر خود احساس میکرد اما دگردیس به هر حال حرفی نزد. ایدیان با صدای گرفته گفت نامه رو کیلین فرستاده نیروهای موراث توی سواحل
الدریس پیاده شدن. رن دشنامی داد اما مورتاگ ساکت ماند. ایدیان سر جایش ماند چون مطمئن نبود در صورت بلند شدن زانوانش تحمل وزنش را داشته باشند.
شهر رو نابود کرده بدون اینکه حتی یه سرباز وارد شهر بشه تمامش رو خراب کرده. ایدیان واقعاً نمی فهمید چرا شاه والگ با این همه قدرت تا به حال صبر کرده است. رن پرسید: با برج ساحره ها؟ ایدیان موضوع برج ساحره ها را که منان سیه منقار در سفر به مرداب سنگ برایشان فاش کرده بود با رن و مورتاگ مطرح کرده بود. توی گزارش این رو نگفته بعید بود ایروان از برجهای جادویی استفاده کرده باشد زیرا برای استفاده از آنها باید برج های ساحره را روی زمین حرکت میدادند و اگر چیزی به ارتفاع صد فوت در جاده جابه جا می شد دیده بان هایش قطعاً آن را میدیدند.
اما هر چی بوده انفجار کل شهر رو ناب...
در حال حاضر مطلبی درباره سارا جی ماس نویسنده سریر شیشه ای جلد هفتم سرزمین خاکستر بخش اول در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
در حال حاضر مطلبی درباره افشین اردشیری مترجم کتاب سریر شیشه ای جلد هفتم سرزمین خاکستر بخش اول در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر خود، مترجم هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک