1
360,000
من چه میدانم از همین ورزشهای مردانه دنبل، شنا، مسخره بازی کجا؟ در این طبقه؟
بانوی پیر سر را کمی عقب برد: «فقط همینش کم بود.
اصلاً بالا نیامد؟»
بالا بیاید چه کار؟ غالباً مردم در هوای باز ورزش میکنند.
یاور اشاره یی به لقا کرد: پس چه اتفاقی افتاد؟
کمی بر و بازو نشان داد البته بوی تنش یکراست بالا می آمد.
پیرمرد به میز تکیه داد نفسی از سر آسایش کشید: «فقط همین؟ رو به آسمان
دست بلند کرد. چیزی به یادش آمد امروز تعطیل است. جشن گرفته اند.
چند تا جشن دارند؟ فراوان لخت ورزش میکرد؟ پیراهن آستین کوتاه تنش بود. یاور با افسوس گفت: بد کرده هیکلش را بیهوا نشان داده، باید از اتاق ذره ذره بیرون می آمد. خانم ادریسی لبخند زد پس برو به او یاد بده! از وهاب خبر نداری؟»
وهاب؟
یاور به نفی سر تکان داد پررو میشود.
کی؟ لقا، وهاب یا رشید؟
یاور با ملامت گفت: «رشید.»
خانم ادریسی لب راحتی نشست «فکر میکنی پر رو نیست؟ ورقهایم را ندیدی؟»
قهرمانها برداشته اند، دست بچه ها داده اند.
عجب حکایتی ست سرانگشت را گاز گرفت) عیبی ندارد، چه بهتر دیگر چه فالی بگیرم؟» دریچه را باز کرد. رشید لب حوض بود. دست و رو می شست. گردن و شانه و موهای کاکل ذرتی را یکسره خیس کرده بود. از سردی آب بی اراده می خندید. ردیف دندانهای محکم و سفید میدرخشید. خانم ادریسی داد زد:
قهرمان خسته نباشید!
لقا در خواب ناله یی کرد
در حال حاضر مطلبی درباره غزاله علیزاده نویسنده خانه ادریسیها در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک