داستانهای فارسی - قرن ۱۴
«پریسا» و «رزیتا» در دانشگاه دوستان صمیمی هستند. پریسا و «فرهاد»، پسر مستاجر خانه شان، به هم علاقه مند می شوند، اما رزیتا با دلبری فرهاد را به سوی خود می کشد و با وی ازدواج می کند و به آلمان می روند. در این مدت پریسا در کار مترجمی پیشرفت شایانی می کند و برادرش «بنیامین» از فرانسه باز می گردد. روزی این واقعیت در زندگی پریسا آشکار می شود که او دختر پدر و مادرش نیست و در حادثه ای خانواده اش را از دست داده است و بنیامین که عاشقانه او را دوست دارد برادر واقعی او نیست، بلکه دلباخته اش است و خواهان ازدواج با پریسا است. همزمان با این اتفاق فرهاد نیز که هنوز پریسا را دوست دارد از آلمان به ایران می آید و در شرکتی که پریسا مشغول است به تجارت مشغول می شود. زندگی پریسا با اتفاقات پیش آمده در مسیر جدیدی قرار می گیرد.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک