جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
110,400
زاندر در مأموریت بود خیلی سریع پیراهن سیاه، شلوار جین خاکستری و پوتین هایش را پوشید و یک دست لباس اضافی هم به علاوه ی گذرنامه کیف پول عینک هوشمند و لپ تاپش توی کوله پشتی اش گذاشت بعد جلوی آینه ایستاد کت چرمی اش را تنش کرد و حلقه های مویش را از روی یقه اش کنار زد به تصویرش توی آینه اطمینان داد تو میتونی. حال یاسمین خوبه .» کلیدهای اسکوتر موتوری اش را برداشت و با عجله از اتاقش بیرون رفت. همین طور که از پله ها پایین می آمد دید چراغ های اتاق نشیمن روشن است. پدر بزرگش با لباس خواب روی مبل نشسته بود و غرق در گزارش تلویزیونی انتخابات آینده ی یونان بود. زاندر گلویش را صاف کرد زود بیدار شدید با با بزرگ .» جورج برگشت و لبخند زد آلکساندروس، پسرم، این یکی از خوبیهای پیر شدنه قبل از پرستوها بیدار میشی. حالا تو چرا بیدار شدی؟»
تلگرام
واتساپ
کپی لینک