بنر بالای صفحه
IdeBook.ir

کتاب در راه ویلا

معرفی کتاب در راه ویلا

3.7 (2)
کتاب در راه ویلا (مجموعه داستان)،(جهان تازه ی داستان44)، اثر فریبا وفی ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول در سال 1398 توسط انتشارات چشمه ، به چاپ رسیده است. این محصول در قطع و اندازه‌ی رقعی، در سایت ایده بوک قرار دارد.
ناموجود

این محصول ممکن است با عنوان یا انتشارات دیگری موجود باشد، مجموعه آنها را اینجا ببینید.

محصولات بیشتر
در راه ویلا

مشخصات محصول

نویسنده: فریبا وفی
ویرایش: -
مترجم: -
تعداد صفحات: 104
انتشارات: چشمه
وزن: 124
شابک: 9789643624378
تیراژ: -
سال انتشار: 1398
تصویرگر: -
نوع جلد: -

معرفی محصول

مجموعه داستانی است از فریبا وفی و چاپ نشر چشمه. وفی ازجمله داستان‌نویسان و رمان‌نویسان کشورمان است که آثارش تاکنون برندۀ جوایز ادبی زیادی شده است.

از زمان چاپ نخستین مجموعه داستان او، با نام در عمق صحنه، که در سال ۱۳۷۵ منتشر شد، نشانه‌هایی از ظهور نویسنده‌ای خلاق هویدا بود.

مجموعۀ در راه ویلا، شامل ۹ داستان کوتاه ازجمله هزارها عروس، کافی‌شاپ، حلوای زعفرانی، روز قبل از دادگاه و دهن کجی است که هر یک بیانگر سبک و سیاق شخصی این نویسنده است.

گوشه ای از کتاب

جوان بودم و حقش نبود این‌قدر دلم بگیرد. دلم می‌خواست می‌توانستم چند روزی بگردم و تفریح کنم و بی‌خیال باشم. چند روز از غرولندهای مامان دور باشم و کمی زحمت فرسایندۀ مراقبت از بچه‌ها از دوشم برداشته شود.
همین بود که دعوت سادۀ میترا را از خودش جدی‌تر گرفتم و با صدای بلند اعلام کردم:

می‌رویم ویلای خاله میترا.

پویا بالا پایین پرید و خوشحالی کرد. مامان بخش تدارکاتی‌اش را که مدت‌ها از کار افتاده بود فعال کرد.

باید لباس گرم برداریم. شب‌های شمال سرد است.

میترا دربارۀ بردن مامان چیزی نگفته بود. فقط از من خواسته بود بچه‌هایم را بردارم و چند روزی بروم پیشش.

عباس را می‌فرستم ترمینال دنبال‌تان.

در تلفن‌های بعدی از جزئیات سفر حرف زدیم، ولی میترا اشاره‌ای به مامان نکرد. حتا ته دلم فکر می‌کردم این هم یک جور باج دادن است در مقابل زندگی با مامان. زندگی با او چیزی نبود که میترا بیش از یک هفته بتواند تحمل کند. به بهانۀ خارج رفتن و مشغول بودن می‌فرستادش پیش من.

شوهرت نیست و تنها نمی‌مانید.

و با آن همه ثروت و امکانات، حالا طبیعی بود گاهی هم عذاب وجدان به سراغش بیاید و از من بخواهد چند روزی در ویلایش استراحت کنم.

خبر داشت که افسرده‌ام و دارو می‌خورم. مامان به او رسانده بود که بعضی وقت‌ها جواب سؤال‌هایش را نمی‌دهم. خیلی که هنر می‌کردم، به جای جنباندن زبان چند گرمی‌ام، سر سنگینم را تکان می‌دادم. میترا می‌دانست من این روزها حوصلۀ هیچ کاری ندارم.

گاهی وقت‌ها ربط بچه‌ها را با خودم فراموش می‌کردم. این‌ها چه وقت و چرا آمده بودند. فقط می‌دانستم در قبال‌شان مسئولیت دارم. با دقت به خوای و خوراک‌شان می‌رسیدم. حتا می‌شد باهاشان بازی کنم؛ ولی هیچ‌کدام این کارها لذتی نداشت.

دلم می‌خواست چند روزی از وظیفۀ مادری مرخصی بگیرم و فراموش کنم که مادرم. فراموش کنم که حتی دختر مادری هستم که به مصاحبت من احتیاج دارد. این روزها مامان که هیچ، خودم را هم به‌سختی تحمل می‌کردم.

فکر کردم غیبت من فرصت خوبی برای مامان است. خانه از حضور سنگین من خالی می‌شود و مامان چند روزی قیافۀ عنق مرا نمی‌بیند. می‌تواند هر همسایه‌ای را که دوست دارد به خانه دعوت کند و دور از ونگ‌ونگ و سر و صدای بچه‌ها آسوده بخوابد.

نویسنده

فریبا وفی

فریبا وفی

در حال حاضر مطلبی درباره فریبا وفی نویسنده در راه ویلا در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

کد امنیتی ثبت نظر

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید