کتاب در راه ویلا را می
توانید با استفاده از روش های زیر با سایرین به اشتراک بگذارید.
کتاب در راه ویلا
در راه ویلا مجموعه داستان
3.7 (2)
کتاب
در راه ویلا (مجموعه داستان)،(جهان تازه ی داستان44)،
اثر
فریبا وفی
،
در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول
در سال 1398
توسط انتشارات
چشمه
،
به چاپ رسیده است.
این محصول
در قطع و اندازهی رقعی،
در سایت ایده بوک قرار دارد.
جوان بودم و حقش نبود اینقدر دلم بگیرد. دلم میخواست میتوانستم چند روزی بگردم و تفریح کنم و بیخیال باشم. چند روز از غرولندهای مامان دور باشم و کمی زحمت فرسایندۀ مراقبت از بچهها از دوشم برداشته شود.
همین بود که دعوت سادۀ میترا را از خودش جدیتر گرفتم و با صدای بلند اعلام کردم:
میرویم ویلای خاله میترا.
پویا بالا پایین پرید و خوشحالی کرد. مامان بخش تدارکاتیاش را که مدتها از کار افتاده بود فعال کرد.
باید لباس گرم برداریم. شبهای شمال سرد است.
میترا دربارۀ بردن مامان چیزی نگفته بود. فقط از من خواسته بود بچههایم را بردارم و چند روزی بروم پیشش.
عباس را میفرستم ترمینال دنبالتان.
در تلفنهای بعدی از جزئیات سفر حرف زدیم، ولی میترا اشارهای به مامان نکرد. حتا ته دلم فکر میکردم این هم یک جور باج دادن است در مقابل زندگی با مامان. زندگی با او چیزی نبود که میترا بیش از یک هفته بتواند تحمل کند. به بهانۀ خارج رفتن و مشغول بودن میفرستادش پیش من.
شوهرت نیست و تنها نمیمانید.
و با آن همه ثروت و امکانات، حالا طبیعی بود گاهی هم عذاب وجدان به سراغش بیاید و از من بخواهد چند روزی در ویلایش استراحت کنم.
خبر داشت که افسردهام و دارو میخورم. مامان به او رسانده بود که بعضی وقتها جواب سؤالهایش را نمیدهم. خیلی که هنر میکردم، به جای جنباندن زبان چند گرمیام، سر سنگینم را تکان میدادم. میترا میدانست من این روزها حوصلۀ هیچ کاری ندارم.
گاهی وقتها ربط بچهها را با خودم فراموش میکردم. اینها چه وقت و چرا آمده بودند. فقط میدانستم در قبالشان مسئولیت دارم. با دقت به خوای و خوراکشان میرسیدم. حتا میشد باهاشان بازی کنم؛ ولی هیچکدام این کارها لذتی نداشت.
دلم میخواست چند روزی از وظیفۀ مادری مرخصی بگیرم و فراموش کنم که مادرم. فراموش کنم که حتی دختر مادری هستم که به مصاحبت من احتیاج دارد. این روزها مامان که هیچ، خودم را هم بهسختی تحمل میکردم.
فکر کردم غیبت من فرصت خوبی برای مامان است. خانه از حضور سنگین من خالی میشود و مامان چند روزی قیافۀ عنق مرا نمیبیند. میتواند هر همسایهای را که دوست دارد به خانه دعوت کند و دور از ونگونگ و سر و صدای بچهها آسوده بخوابد.
در حال حاضر مطلبی درباره فریبا وفی
در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش
محتوا،
به
مرور،
نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه
به
تعداد
بسیار
زیاد
نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری
زمانبر
خواهد
بود؛
لذا
در
صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه
ارتباط با ما
درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت
قرار
خواهد
گرفت.ضمنا
اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر
خود،
نویسنده
هستید
و
تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و
دعوت
کنید،
می
توانید
محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ما
ارسال
نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک