مقدمة مترجم
پیشگفتار .....
مثل شاپرکی به سوی نور
حرفهای نیمه راست
ریچی ریچ
معدن طلا ...
۵ مرد عنکبوتی
۶ سال نو مبارک
سه تا کن
جزیره گنج .
بریک رو
۱۰ تسلیم نشدن
فهرست
۱۱ این تماس تلفنی ممکن است شنود یا ضبط شود
۱۲ از این بیشتر چه بخواهم؟؟ ......
۱۳ و نگاه کنید باز هم کتاب ....
۱۴. قدم زدن شيطان ...........
مثل یک نجیب زاده با اتاقی دور تا دور از قفسه های کتاب این است تصویری که در ذهن جان گیلکی نشسته است آدمی غریب که دست به هر کاری می زند تا به این خواسته اش ایده آلش در زندگی برسد. این تصویر و تصور او این زمانی نمی نماید بیشتر به نوع نگاه نیاکان ما میخورد تا کسی که در این عصر زندگی میکند اما گیلکی انگار هوایی دیگر را نفس میکشد در فضایی دیگر سیر میکند و دن کیشوت وار سر در پی محبوبش نهاده است. او دزد است، مجرم است کارت اعتباری دیگران را جعل میکند هر دوز و کلکی سوار میکند تا کتاب بلند کند و بارها به زندان میافتد اما از خواسته اش دست نمی کشد با چه آدمی طرف هستیم؟ حتی نویسنده سرگذشتش انگشت به دهان می ماند. نویسنده برای شرح ماجرای او جستجوها میکند، پای صحبت اهل فن می نشیند وارد دنیای پیدا و پنهان کتابهای نایاب و کمیاب می شود می خواهد از وضعیت این آدم عجیب سر درآورد از طرز فکرش پیرامونش انگیزه هایش اعمال خرد و کلانش حاصل در نهایت اثری میشود مکاشفه وار که در دل تاریخ کتاب و کتابت میگذرد در دل جهانی فریبا که بعضی آدم ها مثل گیلکی را مسحور و افسون زده به فریبکاری میرساند؛
از گیلکی پرسیدم چرا والدینش او را تنبیه نکرده اند. شانه ای بالا انداخت و جواب داد تعجب نکردم که چیزی نگفتند. دردسرشان بیش تر می شد اگر می خواستند آن را برگردانند. دوست نداشتم به این سادگی ها از سر قضیه بپرم اما سؤالها و موشکافی مصرانه من انگار مایه حیرت گیلکی شد. شاید آن خاطره مثل بیشتر شرح و گفته های خانوادگی منطق خاص خود را در طول سالها اعمال کرده بود. آن کار در نظر او راز و رمزی نداشت. با این حال انگار بازگویی ماجرای دزدی آن دستکش خاطراتی مشابه در ذهن او زنده کرده بود، چون در عالم خیال فرو رفته بود گفت خانواده اش علاقه ای وافر به دزدی از یکدیگر دارند. ادعا کرد وقتی در زندان بوده، برادر و خواهرش تعدادی از کتابهایش را دزدیده اند گفت حین کمک به خواهرش برای اسباب کشی به آپارتمان جدید او و برادرش چیزهایی بلند کرده اند. همچنین ادعا کرد خواهر و برادر دیگرش وسایل مادرش را دزدیده اند. از قرار معلوم این کش رفتنهای خانوادگی از یک نسل قبل برقرار شده بود. برای توضیح گفت: «مادر پدرم که کتاب جمع می کرده آنها را به پدرم می دهد اما خواهرش تعدادی از آنها را می دزدد.
در حال حاضر مطلبی درباره آلیسون هوور بارتلت نویسنده جنون کتاب داستان واقعی یک دزد یک کارگاه و دنیای وسوسه های ادبی در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
در حال حاضر مطلبی درباره مجتبی ویسی مترجم کتاب جنون کتاب داستان واقعی یک دزد یک کارگاه و دنیای وسوسه های ادبی در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر خود، مترجم هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک