130,980
یادداشت ناشر
مقدمه مصحح
- لغات و اصطلاحات
۲- ضمایر و جمع ها .
اسماء اعداد
۴- افعال
۵ نمونه از تکرار افعال.
خلاف قاعده های این کتاب
- رسم الخط کتاب .
مزایای این تاریخ
رمزها و اشاره ها
بسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيم - تَوَكَّلْ تَكْفِ.
حدیث کورنگ
نسبت بختيار الاسبهبد.
فضل آخر .
فضل آخر
فضل دیگر
و اما آنچه در ذات سیستان موجودست که در سایر شهرها نیست
دیگر عجایب ها که در سیستان بوده و بعضی کنون میبینیم.
فضل دیگر.
فضل آخر
فضل آخر
فضل آخر ..
فضل دیگر
. .
. .
نشستن یزید معویه به خلیفتی
آمدن یزید زیاد و بوعبیده به سیستان
آمدن طلحة الطلحات به سیستان و عمر برادر او صاحب جیش بود.
آمدن اسود سعید به سیستان ..
آمدن عبدالله طلحه به سیستان
نشستن معويه بن یزید بن معویه به خلیفتی
نشستن مروان الحکم به شام
نشستن عبدالله زبیر به مکه
آمدن عبدالعزیز به امارت از پیش حارث عبدالله
رفتن عبدالعزیز سوی بست و کابل
نشستن عبدالملک مروان بن الحکم به خلیفتی
آمدن عبدالله امیه به سیستان به روزگار حجاج در سنه اربع و سبعین.
آمدن موسی طلحه عبدالله به سیستان.
آمدن عبیدالله بن ابی بیکره به سیستان به روزگار حجاج.
آمدن عبدالرحمن محمد الاشعث به سیستان در سنه اثنی و ثمانین
آمدن مسمع مالک به سیستان در سنه است و ثمانین .
نشستن ولید بن عبدالملک .
آمدن قتیبة بن مسلم اندر رجب سنه ست و ثمانین به سیستان
آمدن قتیبه مسلم به سیستان اندر وقت برادر خود عمرو دیگر باره
آمدن یزید بن مهلب به خراسان به عمل و فرستادن برادر مُدْرِكِ
نشستن عمر بن عبدالعزیز به خلافت
آمدن سباک بن المنذر الشیبانی
آمدن عبدالرحمن به سیستان
آمدن معارک بن الصلت به سیستان.
نشستن یزید عبدالملک به خلافت در رجب سنه احدی و مایه
نشستن هشام عبدالملک به خلافت
نشستن ولید بن يزيد بن عبدالملک در خلیفتی
نشستن يزيد وليد عبدالملک به خلیفتی
نشستن ابراهیم ولید عبدالملک به خلافت .
اول تعصب میان فريقين.
آمدن سوار بن الاشعر به سیستان.
نشستن مروان بن محمد به خلافت اندر سنه سبع و عشرین و مائه
که همی داشتند بر آن سر نیزه کردند چون شب اندر آمد آن راهب به صومعه اندر به عبادت ایستاده بود نوری دید که از زمین بر آسمان همی برشد چنان که هیچ ظلمت نماند الا از آسمان تا زمین نوری ساطع بود از بام آواز داد که شما کیستید؟ گفتند: ما اهل شام گفت این سر کیست؟ گفتند سر حسین علی گفت بد گروهی اید که اگر از عیسی (ع) فرزند مانده ما او را بر دیدگان جای کنیم، پس گفت يا قوم من ده هزار دینار میراثی حلال دارم اگر این سر فرا من دهید تا با مداد من آن زر شما را بدهم حلال گفتند بیار زر بیاورد و بساختند و قسمت کردند و سر او فرا او دادند پاکیزه بشست و گلاب و مشک و کافور بسرشت و به منفذهاء ۳ آن اندر کرد و ببوسید آن را و به کنار اندر نهاد و همی گریست تا با مداد که صبح بدمید گفت: با سر بزرگوار مرا پادشاهی بر نفس خویش است اشهدان لا اله الا الله و ان جدك محمد صلى الله عليه رسول الله و اسلام آورد و مولای حسین - رضوان الله عليه - شد و آن سر بدیشان باز داد و ایشان اندر صندوق کردند و برفتند چون به نزدیک دمشق رسیدند به زر نگاه کردند که از آن راهب بسنده بودند همه سفال گشته بود و به جای مهر بر آن پدید گشته بر یکروى وَلا تَحْسِبَنَّ الله غافِلاً عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ و بر دیگر روی پدید گشته به قدرت باری تعالی و سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَنَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ. آن همه زرها فراهم کردند و به جوی آب اندر انداختند، بسیار کس از ایشان بگریست و توبت کرد و هم بر آن به کوه و دشت شد و بسیار بودند که اصرار آوردند و آن زنان اسیر و کودکان سر برهنه بر اشتر به دمشق اندر بردند و آن سر اندر پیش او نهادند اندر طشتی و قضیبی بر آن لب و دندان وی همی زد و این خبر به کتاب خلفا به تمامی گفته آید و معروفست. پس چون این خبر به سیستان آمد مردمان سیستان گفتند نه نیکو طریقتی برگرفت یزید که با فرزندان رسول - عليه السلم - چنین کرد پاره ای شورش اندر گرفتند ،عباد، سیستان هم به مردمان سیستان سپرد بیست بار هزار هزار درم اندر بیت المال جمع شده بود از غنایم کابل و دیگر مالها برگرفت
محمّدتقی بهار (۱۸ آذر ۱۲۶۵–۱ اردیبهشت ۱۳۳۰) ملقب به ملکالشعرا و متخلص به «بهار»، شاعر، ادیب، نویسنده، روزنامهنگار، تاریخنگار و سیاستمدار معاصر ایرانی بود. ناتل خانلری وی را آخرین ادیب بزرگ ایران مینامد
محمدتقی بهار در پنجشنبه ۱۲ ربیعالاول ۱۳۰۴ هجری قمری، برابر با ۱۸ آذر ۱۲۶۵ هجری خورشیدی در مشهد زاده شد.
یحیی آرینپور در «از صبا تا نیما»، جلد دوم، صفحه ۱۲۳ در مورد ملکالشعرا بهار نوشتهاست: «میرزا محمدتقی متخلص به بهار روز پنجشنبه ۱۲ ربیعالاول سال ۱۳۰۴ ه.ق در شهر مشهد به دنیا آمد. بهار ادبیات فارسی را نخست نزد پدرش آموخت و از هفت سالگی آغاز به سرودن شعر کرد. او از چهارده سالگی به اتفاق پدرش در مجامع آزادیخواهان حاضر میشد و به واسطه انس و الفتی که با افکار جدید پیدا کردهبود به مشروطه و آزادی دل بست. دو سال پس از مرگ پدر در سال ۱۳۲۴ ه.ق که مشروطیت در کشور ایران مستقر شد، بهار بیست ساله به جمع مشروطهخواهان خراسان پیوست.»
تلگرام
واتساپ
کپی لینک