144,900
اواخر سال ۱۸۳۴ شنبه شبی در سرسرای کوچکی مجاور سالن شمشیربازی گریزیه گرد آمده بودیم و شمشیر به دست و سیگار برگ در دهان به نظریات غامض استادمان و حکایات پندآموزی که لابه لای آنها برای اثباتشان نقل می کرد گوش می دادیم که ناگاه در باز شد و آلفرد دو نروال وارد شد.
کسانی که سفر به سوئیس مرا خوانده باشند شاید این جوان را در مقام ندیم و ملازم زنی اسرار آمیز و پوشیده سیما به یاد بیاورند که اول بار در فلوئلن مقابل دیدگانم ظاهر شده بود، زمانی که با فرانچسکو می دویدم تا به زورقی برسم که قرار بود ما را به سنگ ویلهلم تل ببرد. پس شاید هم فراموش نکرده باشند آلفرد دو نروال، که امید داشتم هم سفرم باشد به جای اینکه منتظرم بماند، حرکت قایق رانان را شتاب بخشیده بود و پس از ترک کرانه زمانی که هنوز سیصد قدم با آن فاصله داشتم، به نشانه خداحافظی و در عین حال دوستی برایم دستی تکان داده بود که من آن را این طور تعبیر کردم ببخشید دوست عزیز دیدار دوباره ات برایم مایه مسرت بسیار بود اما تنها نیستم و... من در جواب اشاره ای دیگر کرده بودم که چنین معنایی را می رساند
ساده ای مقابل دیدگانشان باشد. لوله تفنگ آهسته از زمین بلند شد و وقتی به ارتفاعی مشخص رسید، شکارچی و تفنگ، پنداری از سنگ باشند، بی حرکت ماندند. گلوله شلیک شد و گراز، که زخمی مهلک برداشته بود، دوسه قدم دور از پل غلتید و پل رها از حریف، با چاقوی شکار در دست روی یک زانو بلند شد. اما نیازی به چاقو نبود، گلوله چنان مطمئن هدایت شده بود که محال بود مهلک نباشد. خانم دو لوسیین جیغی کشید و از هوش رفت. لوسی روی اسبش مچاله شد و اگر یکی از سگبان ها نگهش نمی داشت، به زمین می افتاد. من از اسبم پایین پریدم و به سمت خانم دو لوسیین دویدم، اما شکارچیان همه دور پل و گراز مرده جمع شده بودند به جز تیرانداز که پس از شلیک گلوله با خیال راحت تفنگ را به تنه درختی تکیه داده بود.
خانم دو لوسیین در آغوش پسر و همسرش به هوش آمد. اتفاقی که برایتان تعریف کردم چنان سریع گذشته بود که پل فقط از ران جراحتی سطحی برداشته بود پس از فروکش کردن هیجان نخستین خانم دو لوسیین به اطراف خود نگاه کرد؛ می خواست تمام قدرشناسی مادرانه اش را به آن مرد ابراز کند و دنبال شکارچی ای میگشت که پسرش را نجات داده بود. آقای دو لوسیین نیتش را حدس زد و مرد را پیش او آورد. خانم دو لوسیین دستش را گرفت خواست از او تشکر کند، گریه اش گرفت و فقط توانست این کلمات را ادا کند: آه! آقای دو بوزوال فریاد زدم: پس او بود؟
بله او بود. به این ترتیب نخستین بار دیدمش در میان قدرشناسی تمام اعضای یک خانواده و همه هیجانی که آن صحنه در من به وجود آورده بود؛ صحنه ای که او قهرمانش بود؛ جوانی رنگ پریده که بیشتر کوتاه قد بود تا بلند بالا با چشمانی سیاه و موهایی طلایی در نگاه اول بیشتر از بیست ساله نشان نمیداد بعد با دقت بیشتری که نگاه می کردید، چروکهایی ریز می دیدید که از گوشه پلک ها شروع می شدند
آیا چیزی بیش از آنچه به دست آورده بودم میخواستم؟ نمی دانم... اگر دلدار نبودم از دوست بیشتر بودم از برادر بیشتر بودم درختی بودم که پیچک بینوا به آن پناه می برد. نهری بودم که زورق پولین را با جریانم میبردم آفتابی بودم که بر او روشنایی می تابید؛ هر چه از او مانده بود به مدد من وجود داشت و چه بسا طولی نمیکشید که آنچه به لطف من وجود داشت سهم خودم میشد.
یک فرانسه در الکساندر دوما از نویسندگان بزرگ ادبی ادبیات رمانتیک قرن نوزدهم است. او که که مادر بزرگی سیاه پوست داشت. ت در هدف طعنه های نژاد پرستانه هم بازی هایش قرار می کودکی گرفت. تخدام ت در نوجوانی اگرچه تحصیلاتی درخشان نداشت به دام محضر داری درآمد او پیشه نویسندگی را با نوشتن ب نامه های واریته آغاز کرد و در ادامه رمان نویسی پرکار شد. زمانهای تاریخی و پرماجرایش زبانزد هستند. بعضی از نوشته های معروف دوما عبارت اند از سه تفنگدار، کنت مونت افق و لاله سیاه و...
در حال حاضر مطلبی درباره الکساندر دوما نویسنده پولین در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
در حال حاضر مطلبی درباره محمود گودرزی مترجم کتاب پولین در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر خود، مترجم هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک