جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
من یک سری چیزهای عجیب درباره گربه موج سوار متوجه شدم.
اول او یک گربه موج سوار است.
دوم او تیشرتی پوشیده بود که رویش نوشته شده بود. گربه ها سرور
سگها".
سوم او چترش را بسته نگه داشته بود انگار از خیس شدن می ترسید، که وقتی به آن فکر میکنی اصلا با موج سواری جور در نمی آید.
چهارم انگار هیچکس دیگری توی ساحل به جز من نمی توانست او را
ببیند.
او پیچ و تاب میخورد و به نرمی موج سواری می کرد. وقتی داشت به ساحل نزدیک میشد، اشتباهی چترش را باز کرد.
باد تندی او را به آسمان تا نزدیکیهای مرغ های دریایی برد.
اما حتی مرغ های دریایی هم توجهی به او نکردند.
گربه مثل یک بالون پشمالو از بالای سر من رد شد. بالا را نگاه کردم. او هم به پایین نگاه کرد و برایم دست تکان داد.
لباسش مانند پنگوئن سیاه و سفید بود انگار داشت با یک دست کت و شلوار پشمالو جایی می رفت.
خیلی به نظرم آشنا می آمد.
این کتاب جذاب و دوست داشتنی گرچه برای نوجوانان نوشته شده است و این گروه سنی قطعاً از مطالعه ی کتاب حاضر لذت خواهند برد اما کاترین اپلگیت به قدری زیبا روابط یک خانواده و احساسات شخصیت اصلی داستان را روایت میکند که حتی برای بزرگسالان نیز خواندن آن لذت بخش خواهد برد. کتاب با لحنی گرم و به طرز عجیبی خنده دار به تلاقی تخیل و حقیقت می پردازد کتاب پرداختی هیجان انگیز و بسیار صادقانه به یک خانواده و احساسات یک شخصیت اصلی با محوریت دوستی است.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک