280,450
بخواهی دیگر دزدی نیست. مثل قصه سولماز در رمان آتش بدون دود که نیست. تو که زندانی قبیله و تعصبات آن نیستی؛ یعنی هستی اما نه به قدر قدیم دیگر جز در اندک مناطقی که لای درزها و زاویه های تاریخ وامانده اند کسی در پی انتقام سخت بر نمی آید. در آن جایگاه ظاهراً دختر به قبیله رقیب نمیدادند و اگر دو تن عاشق میشدند ناچار عاشق باید معشوق را میدزدید. دزدی، چون در آن فرهنگ انات ملک ذکورند؛ یا باید با شیربها و مهر معامله شوند یا سرقت خواهند بود. گلن اوجا آمد دم چادر سولماز را بغل کرد پراند روی اسب و خودش هم سوار و فرار مردان قبیله او را دنبال کردند اما نتوانستند بگیرندش حالا فرض کن که سولماز وقتی گلن آمده بود شک میکرد یا از انتقام میترسید، آن وقت چه میشد؟ نوشتی «خودم را بدزد و از این دیار ببر.» جواب دادم «اگر توانش را داشتم منتظر اجازه تو نمیماندم مثل ببر گردنت را به دندان می گرفتم و میبردم تا همان کلبه کنار دریاچه فلورانس که در خواب دیده بودم. گنده خرد میکردم و اجاق راه مینداختم و غذا می پختیم و شمع روشن میکردیم و لعل مذاب می ریختیم و موسیقی می شنیدیم و از پنجره به دره ها و تپه های سبز، انواع سبز ترکیب شده با لاجورد دریا و آسمان نگاه میکردیم و پوست شادمانگی را می کندیم.»
در حال حاضر مطلبی درباره مرتضی مردیها نویسنده پناه بر دی تی در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک