IdeBook.ir
دین خاطرات بچه های مسجد جزایری اهواز
دین خاطرات بچه های مسجد جزایری اهواز

فروش ویژه

کتاب دین خاطرات بچه های مسجد جزایری اهواز

معرفی کتاب دین خاطرات بچه های مسجد جزایری اهواز

3.6 (2)
کتاب دین (خاطرات بچه های مسجد جزایری اهواز)، اثر علیرضا مسرتی ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول در سال 1396 توسط انتشارات سوره مهر ، به چاپ رسیده است. این محصول در قطع و اندازه‌ی رقعی، در سایت ایده بوک قرار دارد. دانلود pdf و ارسال رایگان
موجود
قیمت ایده بوک: 90,000 23%

69,300

90,000 23% 69,300
دسته بندی های مرتبط با این محصول را هم ببینید

کتابهای جنگ تحمیلی، دفاع مقدس و شهدا

محصولات بیشتر

مشخصات محصول

ویرایش: -
مترجم: -
تعداد صفحات: 576
انتشارات: سوره مهر
وزن: 533
شابک: 9786000306984
تیراژ: -
اندازه(قطع): رقعی
سال انتشار: 1396
تصویرگر: -
نوع جلد: -

معرفی محصول

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک
(اهتمام:علی مسرتی)

چکیده

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک

چکیده

یکی از روزهای گرم تابستان سال ۱۳۵۵ حبیب الله درویشی پدر غفّار درویشی۱۳ یکی از همسایه های ما فوت کرد. غفار جوانی بلندقامت خوش سیما و محجوب با چشمانی متمایل به سبز بود و آن موقع پانزده سال داشت. خانواده درویشی چهار سالی بود که از استان اصفهان به اهواز آمده بودند و زمین های بایر اطراف سوسنگرد را اجاره می کردند و در آن هندوانه و صیفی جات می کاشتند. فصل برداشت که می شد پدر غفّار برای برکت محصولش تعدادی هندوانه و طالبی خوب به درِ خانه همسایه ها می فرستاد. خبر فوت او همه همسایه ها را متأثر کرد به گونه ای که جمع کثیری از مردم در مراسم تشییع و مجلس ختم او شرکت کردند. من برای شرکت در مراسم و تسلیت گفتن به غفار به خانه آن ها رفتم. علیرضا عصاره پسر همسایه سمت راستی و محسن نوذریان پسر همسایه روبه رویی ما هم به آنجا آمده بودند. سه نفرمان طی دو سه روزی که مراسم طول کشید در کنار غفار بودیم و هم کمک می کردیم و هم به او دلداری می دادیم. یک روز محسن بعد از مراسم گفت «من برای نماز مغرب و عشا به مسجد حاج علوان۱۴ می روم.» علیرضا عصاره به سمت محسن رفت و گفت «من هم می روم.» بعد رو کرد به من و غفار گفت «شما هم بیایید.» من و غفار نگاهی به هم کردیم و با محسن و علیرضا همراه شدیم. مسجد حاج علوان به خانه هایمان نزدیک و تا آنجا حدود سه دقیقه راه بود. هنگام اذان مغرب بود که وارد مسجد شدیم و به وضوخانه رفتیم. وضو گرفتیم و در نماز جماعت شرکت کردیم و نماز خواندیم. از آن شب به بعد بیشتر اوقات در نماز جماعت های مسجد شرکت می کردیم. شب ها بعد از نماز مغرب و عشا که آقای موذن۱۵ اقامه می کرد جلسه قرائت قرآن برپا می شد. یکی از همان شب های اول آقای موذن که با محسن آشنا بود به او گفته بود از ما بخواهد تا در جلسه قرآن شرکت کنیم. وقتی محسن پیشنهاد آقای موذن را به ما گفت همه با گفتن کلمه «برویم؟» اعلام موافقت کردیم و به حلقه بچه های جلسه قرآن که به صورت یک دایره نشسته بودند رفتیم و حلقه آن ها کامل تر شد. از آن شب از اعضای ثابت جلسه قرآن بودیم. گاهی سید محمدرضا حسن زاده۱۶ که منزلشان به فاصله کمی در همسایگی مسجد بود هم در جلسات قرائت قرآن شرکت می کرد. او خیلی خوب قرآن می خواند. من و سید محمدرضا دوران دبستان همکلاس بودیم و در شاگرد اولی کلاس با هم رقابت داشتیم. البته بیشتر او شاگرد اول می شد. کلاس پنجم دبستان یا اول راهنمایی یک معلم کمونیست داشتیم که گاهی حرف های ضد مذهبی می زد. سید در همان سن کم با لحن مودبانه پاسخ او را داد. مدتی که گذشت آن معلم به بچه ها تکلیف سرِ کاری می داد و می رفت کنار نیمکت سید محمدرضا و با او بحث اعتقادی می کرد. گاهی این بحث ها بیست سی دقیقه طول می کشید. من آن موقع راجع به مطالب مورد بحث آن ها اطلاعاتی نداشتم.

نویسنده

مختصری درباره نویسنده

علیرضا مسرتی

علیرضا مسرتی

در حال حاضر مطلبی درباره علیرضا مسرتی نویسنده دین خاطرات بچه های مسجد جزایری اهواز در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه «ارتباط با ما» درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه «ارتباط با ما» ارسال نمایید.

دیدگاه کاربران

1 نظر
  • 1402/03/12 15:48:07
مسرتی

علیرضا مسرتی متولد شهر اهواز است. او از سن شانزده سالگی (۱۳۵۵) به جمع فعالان مسجد جزایری اهواز پیوست و در جلسات و اردوهای فرهنگی آن مسجد با مربیگری حمید کاشانی شرکت کرد. در کتابخانه آن مسجد با حسین پناهی و حسین علم الهدی و محمدعلی حکیم آشنا شد. با شروع انقلاب اسلامی در انتشار اعلامیه ها و برپایی تظاهرات شرکت کرد و یک بار توسط ساواک دستگیر و شکنجه شد اما هیچ کدام از هم فکران و مبارزان هم دوش خود را لو نداد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی تشکل انجمنهای اسلامی دانش آموزی را در استان پایه گذاری کرد. با شروع جنگ تحمیلی با هم رزمانش در جبهه های اهواز و حمیدیه و خرمشهر حضور یافت و دو بار مجروح (جانباز)شد. پس از جنگ در دوران دانشجویی به فعالیتهای فرهنگی در دانشگاه پرداخت. از سال ۱۳۸۹ نویسندگی را آغاز کرد و اولین کتاب او در سال ۱۳۹۶ به وسیله انتشارات سوره مهر منتشر شد. این کتاب خاطرات نویسنده در دو برهه پر تب و تاب انقلاب اسلامی و جنگ به نام دین منتشر شد. در ادامه دومین کتاب او «مهاجر عشق» توسط همان ناشر در سال ۱۳۹۸ منتشر شد. این کتاب زندگینامه حمید رمضانی از هم رزمان و دوستان نزدیک نویسنده بود. سومین کتاب نویسنده با عنوان«نفوذ در عمق» در سال ۱۴۰۰ منتشر شد. او داستانهای کوتاهی نیز نوشته است که منتشر نشده اند. کتابهای دیگری از علیرضا مسرتی به زودی منتشر خواهد شد.


دیدگاه شما

کد امنیتی ثبت نظر

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید