1
بنر بالای صفحه
IdeBook.ir

کتاب جای شاخ گاو ردپای خرس

معرفی کتاب جای شاخ گاو ردپای خرس

4.3 (5)
کتاب جای شاخ گاو ردپای خرس، اثر محمد مشاری ، با ترجمه مترجم عطیه رفیعی ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول در سال 1401 توسط انتشارات نگاه دانش ، به چاپ رسیده است. این محصول در قطع و اندازه‌ی رقعی، در سایت ایده بوک قرار دارد.
ناموجود

این محصول ممکن است با عنوان یا انتشارات دیگری موجود باشد، مجموعه آنها را اینجا ببینید.

محصولات بیشتر

فهرست

  • فهرست کتاب جای شاخ گاو ردپای خرس
    بزکش تستسترون شازده حاج حیدر
    شما میتوانید این اثر را از فروشگاه اینترنتی کتاب مهربان خریداری کنید.

مشخصات محصول

نویسنده: محمد مشاری
ویرایش: -
مترجم: مترجم عطیه رفیعی
تعداد صفحات: 80
انتشارات: نگاه دانش
وزن: 124
شابک: 9789641575870
تیراژ: -
سال انتشار: 1401
تصویرگر: -
نوع جلد: شومیز

معرفی محصول

درباره کتاب جای شاخ گاو ردپای خرسخواندن برای لذتبریده ای از کتاب (بزکش):

چکیده

در همه کشورها خرس و گاو نماد بورس است. برای من اما بز نماد بورس است شاید به این دلیل که در کمتر از شش ماه یعنی دقیقا از بیستم مرداد ماه یکهزار و سیصد و نود و نه تا سی ام دی ماه همان سال از سقف به کف از آسمان به زیر زمین رسیدم, پاره ای برایم باقی نماند الا این که فرار کنم. مادرم طلای دور گردنش را فروخت و پولش را به من داد . گفت " برو اینجا نمون جونت در خطره .." راست میگفت. یک هفته ای بود که یک پژو 206 نقره ای چند متر پایین تر از خانه ما پارک کرده بود. با دو سرنشین که شیفتی جایشان را عوض میکردند. حکم جلب داشتند و احتمالا قمه و قداره. پولشان را میخواستند. البته که طلبشان چیز زیادی نبود. یعنی نسبت به کل کم و کسری و بدهی که من بالا آورده بودم زیاد نبود ولی خوب احتمالا همان مقدار کم همه چیز سرنشینان 206 بود. پول فروش طلا را که از مادرم گرفتم. از طریق پشت بام خودم را رساندم به خانه خاله سمیه که چهار تا خانه آن ورتر از ما بود. مادرم یک ساعت قبل تر رفته بود آنجا و از خاله خواسته بود که در پشت بام را باز بگذارد. وقتی رسیدم آنجا شلوارم خاکی شده بود و آستین پیراهنم که گرفته بود به لبه کولر همسایه بغلی پاره شده بود . لبه کولر دستم را نیز بریده بود. خاله از توی آشپزخانه بیرون نیامد. از دستم عصبانی بود. شوهر خاله ام نگاهی تحقرآمیز به سرتا پایم انداخت و رفت توی اتاق. او مردی دیلاق بود که دست و پاهایی بلندتر از حالت معمول داشت. وقتی راه میرفت آدم همیشه میترسید که دست و پایش به هم گره بخورد . وقتی برگشت یک چادر سفید گلدار که به نظر میرسید چادر نماز خاله باشد دستش بود. چادر را گرفت سمت من . من گفتم این حیفه دستمو باهاش پاک کنم خونی میشه ....! " سرت کن میری بیرون گیر نیفتی ! " .......

نویسنده

محمد مشاری

محمد مشاری

در حال حاضر مطلبی درباره محمد مشاری نویسنده کتاب جای شاخ گاو ردپای خرس در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.

مترجم

مترجم عطیه رفیعی

در حال حاضر مطلبی درباره مترجم عطیه رفیعی مترجم کتاب کتاب جای شاخ گاو ردپای خرس در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر خود، مترجم هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.

مترجم عطیه رفیعی

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

کد امنیتی ثبت نظر

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید