این کتاب را نوشتیم تا بگوییم افراد در کسب و کار واقعی چگونه فکر و عمل میکنند و نگران چه چیزی هستند. چه چیزی آنها را بیخواب میکند و چه چیزی آنها را مشتاقانه صبح از رختخواب بیرون میکشد. *این کتاب به درد کسانی میخورد که به دنبال یک منبع کاربردی و غیرمدرسهای درباره ایدههای بزرگ و تکنیکهای «امروز بیاموز، فردا بهکار گیر» امبیاِی هستند. *تیمهای بزرگ با بازیکنان بزرگ شکل میگیرند؛ به همین دلیل استخدام، کاری بسیار مهم و در عین حال بسیار دشوار است. *ارزشمندترین منبعی که به عنوان مدیر دارید، توجهتان است. آن را صرف افراد ستاره و کسانی کنید که قابلیت پیوستن به ستارهها را دارند. *بهترین و اثربخشترین رهبران خصلت مشترکی دارند. آنها عاشق منزلتبخشی به دیگران هستند. آنها از مشاهدهی رشد و ارتقای کارکنانشان شاد میشوند. *برخی رهبران دوست دارند مانع ارتقا و رشد دیگران شوند؛ آنها بسته به ذات یا تربیتشان، هم از نظر عاطفی هم از نظر مادی خسیس هستند. آنها برای نمود بهتر عملکرد خودشان، بهترین کارکنانشان را پنهان میکنند. *رهبران بزرگ با گفتار و کردارشان اعتماد و اعتبار ایجاد میکنند. *حقیقت این است که بسیاری از بحرانها به دلیل رفتارهای احمقانه مدیران رخ میدهند. *بازنشستگی موجب میشود در «گذشته» زندگی کنید. بازآفرینی شما را ترغیب میکند در «حال و آینده» زندگی کنید. *هر پایانی، ما را در نقطهی آغاز دیگری قرار میدهد. آغاز دوباره به ما این امکان را میدهد که خودمان را بازآفرینی کنیم، صفحه را پاک کنیم و شاهکار دیگری ترسیم کنیم. مقدمه ناشر: در دهههای اخیر، دورههای اِمبیاِی، رونق بازار مدارس کسبوکار بودهاند و دارندگان مدرک آن، گل سرسبد بازارهای کار. اما آنچه که همواره مورد تردید و پرسش صاحبنظران قرار داشته، میزان کارآمدی آموزههای این دورهها در عمل و اثربخش بودن آنها در پشت میز کار مدیران بوده است. جک ولش و سوزی ولش که به گفتهی خودشان، سرجمع بیش از هشتاد سال تجربه مدیریت و دست در عمل کسبوکار دارند، در این کتاب تجربیات خود را در اختیار خوانندگان میگذارند تا جنبههای کاربردی دورههای اِمبیاِی را پوشش دهند. نویسندگان بر این باورند که نکاتی را که در این کتاب آوردهاند، نه در کلاس درس، بلکه در عمل آموختهاند و میتوانند راهنمای دانشآموختگان مدارس کسبوکار، در عمل باشند. نویسندگان کتاب «اِمبیاِی در عمل»، وظیفه اصلی مدیران و رهبران را همسو ساختن کارکنان با اهداف سازمان میدانند. لازمه این کار در درجه اول، پایبندی رهبران به گفتار و کردار شایسته است که موجب جلب اعتماد و کسب اعتبار در میان کارکنان میشود. همچنین برای انجام این مهم، لازم است تا مدیران و رهبران، خود را در نقش «مدیر ارشد معنا» بدانند. در این نقش، وظیفه مدیر یا رهبر این است که به کار «معنا» ببخشد. همه ما بیش از نیمی از زندگیمان را در محیط کار میگذرانیم و اگر برای کاری که میکنیم، معنایی بیشتر از پول درآوردن نیابیم، به بیهودگی میرسیم. بدین معنا که در دور باطلی میافتیم که «کار کنیم تا پول دربیاوریم تا زنده بمانیم و زنده میمانیم تا کار کنیم». پرسشی که در این میان بیپاسخ میماند این است که: برای پول درآوردن، چرا این شغل را انتخاب کردهای؟ در اینجاست که «مدیر ارشد معنا» باید این «چرایی» را برای کارکنان روشن کند تا به زندگی آنان معنا ببخشد. معنابخشی به کار سبب میشود تا محیط کار برای کارکنان لذتبخش و هیجانانگیز شده و همسو با اهداف سازمان، کار را با توان و دلگرمی بیشتری انجام دهند. در اینباره در کتاب آمده است: کارکنان شما بیش از چهل ساعت از وقتشان در هفته را صرف کار میکنند. اگر به آنها کمک نکنید معنای این سرمایهگذاری را درک کنند، وقت و عمرشان را تلف کردهاید ... محل کار باید جایی باشد که افراد، مشتاق حضور در آنجا باشند. این بخشی از کاری است که رهبران باید انجام دهند. در این کتاب، نویسندگان با برشمردن ویژگیهای جهانی که در آن زندگی میکنیم و ارایه نمایشی از آیندهی دنیای کسبوکار، راه و رسم کار در این دنیا را به خوانندگان یادآور میشوند. این راهنماییها ابعاد گوناگون اداره یک سازمان را در برمیگیرند که شامل مدیریت اثربخش منابع انسانی، چگونگی دستیابی به استراتژیهای راهگشا، نکاتی آموزنده برای ورود به بازارهای جهانی، درسهایی سودمند در زمینه بازاریابی، برندسازی، تبلیغات، حسابداری و مدیریت مالی، مدیریت فناوری و دانش، مدیریت بحران و مدیریت خود میشوند. سازمان فرهنگی فرا خوشنود است که با انتشار این کتاب میتواند تجربیات ارزشمند رهپویانی کارکشته را در اختیار مدیران و رهبران سازمانهای کشورمان قرار دهد تا برای درسآموزی از تجربههای خود در میدان عمل، مجبور به پرداخت حقالتدریسهای گران نباشند. چرا که عاقل کسی است که از تجربیات خود درس میگیرد ولی عاقلتر، کسی است که از تجربیات دیگران میآموزد.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک