جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
340,800
نیکولاس فلامل همانطور که دستهایش را در جیب کت چرمی اش فرو برده بود، در خیابانهای پاریس قدم میزد. با آن کت چرمی، شلوار جین مشکی کثیف و چکمه های کهنه با کارگرها و بی خانمان هایی که تازه سر و کله شان در خیابانهای آن ساعت پاریس پیدا شده بود، فرق چندانی نداشت در گوشه ای از خیابان چند ژاندارم دور هم جمع شده بودند. چند تایی از آنها تندتند با هم حرف میزدند و بقیه هم به بی سیم هایشان گوش می دادند هیچ کدام حتی نیم نگاهی هم به فلامل نیانداختند. کیمیاگر قبل از این هم در این خیابانها مورد تعقیب شده بود، اما این اولین باری بود که بدون کمک دوستان و متحدانش این اتفاق می افتاد. نیکولاس و پرنل در پایان جنگ هفت ساله در سال ۱۷۶۳ به سرزمین مادریشان برگشته بودند. آن زمان یکی از دوستانشان به کمک احتیاج داشت و این زوج هیچگاه دست رد به سینه ی دوستانشان نمی زدند. اما دی که از طریقی مطلع شده بود آنها در پاریس هستند همراه ارتشی از آدمکشهای سیاهپوش - که هیچ کدامشان کاملاً انسان نبودند - برای پیدا کردن آن دو،
خیابانهای شهر را زیر و رو کرد. نیکولاس و پرنل در آن زمان موفق شدند فرار کنند. اما این بار قضیه به آن سادگیها نبود پاریس کاملاً عوض شده بود.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک