100,640
و گردوی قوزی من هم سوزن جوالدوزم، بله.
مم جعفر» گفت :
خر مال من بوده. از من کرایه کرده، قرار بوده روزی پنج تو من کرایه شه به من بده من هم که پیرم و نمی تونم از جام بجرم پیش خودم گفتم این بابا آدم درستیه، دیگه نمی دونستم میره اون زبون بسته ره سقط میکنه. عبدالله، قیافه حق به جانبی گرفت ا مم جعفر به جان عزیز ،خودتون، چندبار گفتم یدالله از این طرف رد نشو لج کرد. تازه وقتی هم گفتم هیزم ها ره از رو خر بیار پایین گفت: اگر راست میگی همین جوری آتششون بزن. می گفت من عمداً از میون ماشی ارباب تو میرم تا ببینم چی می شه؟ حیفه که آدم به اینها رحم کنه اینها تابع ظلمن یدالله سر سبیلش را میجوید
دروغ میگه کدخدا دلم میخواد چهار تا آدم بیان بریم همراه من ببینن که من از کجه رد شدم؟
کد خدا گفت: تو حرف نزنی ،بهتره بدجنسی و حرومزادگی از چشمات میباره پدر سوخته بی همه چیز پدری ازت در می آرم که کیف کنی میبندمت در این درخت میگم همین پاکار» چوب ور پشتت بزنه که رب و ربتو یاد کنی خیال کردی مملکت قانون نداره
زاده شانزدهمین روز از واپسین ماه تابستان در روستای سیرچ در استان کرمان. علاقه به مطالعه و خواندن کتاب از همان کودکی در مرادی کرمانی به وفور وجود داشت، البته در این مورد نقش عموی او که در آن زمانها معلم روستا بود نیز بسیار پررنگ است.
پایان تحصیلات ابتدایی مصادف بود با رفتن به کرمان و زندگی در این شهر.
همکاری با رادیو محلی کرمان نخستین جرقه نویسندگی برای این نویسنده محسوب میشود که این مساله بعدها با چاپ آثاری در مطبوعات شکل ادامه داری به خود گرفت.
دوران دانشجویی هوشنگ مرادی کرمانی در تهران سپری شد و او حالا در کانون مراکز فرهنگی قرار داشت که این مساله مسیر را برای او هموارتر کرد.
قصههای مجید نوشته شده به سال ۱۳۵۳ را شاید بتوان به نوعی مطرحترین و شناخته شدهترین اثر این نویسنده دانست.
پسر نوجوانی که همراه با بی بی، پیرزنی مهربان زندگی میکند و زندگی پرماجرای آنها دستمایهای شد که بعدها حتی بر اساس آن، مجموعه تلوزیونی محبوبی نیز ساخته شود.
مرادی کرمانی در جایی گفته: بزرگترین لذت من کوه و کتاب است. ذهن روستاییام و نوشتههایم پر از طبیعت است. من صبحها تا درختها را نبینم تا پرندهها را نبینم روزم آغاز نمیشود.
مرادی کرمانی معتقد است: وقتی به آدمهایی میرسم که میگویند خودم یا برادرم با آثار شما کتابخوان شدیم، حس رضایتی در من به وجود میآید که زنده بودهام، سختی کشیدهام و نویسنده شدم.
بچههای قالیبافخانه، نخل، خمره، مربای شیرین، قصههای مجید و پلو خورش از جمله آثار این نویسنده است.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک