1
183,680
در آغاز کتاب میخوانیم:
«بازو در بازوی هم از ماز پیچدرپیچ بسیار آدم ناعاشق و انگشتشمار عاشقْ راه باز میکنند و پیش میروند. از این دستهبندی جدید خشنود است؛ زوم میکند روی چهرهٔ رهگذران که سره از ناسره باز شناسد. صورتها پشت ماسکهای سفید پنهانند. چشمها چی؟ اولی پست عینک دودگرفته گم است. دومی چشمک میزند. قندیل نگاه بعدی یخات میکند و آخری انگار که تراخم گرفته باشد، قی کرده.
میترا گیلوان دست میبرد و بیخیال وارونگی هوای تهران، ماسک نیمبند صورت هردویشان را میکَند و توی کیف میچپاند؛ همه باید چهرهشان را ببینند و از حضور دو عاشقْ بیشتر، باخبر شوند.»
فاطمه غفاری متولد بندرانزلی و دانشآموختهٔ زبانانگلیسی از دانشگاه خوارزمی است.
از او یک رمان تالیفی (حسرت درناها) به چاپ رسیده و رمانِ ترجمه (فوارههای سکوت) نیز در دست انتشار است.
به گفتهٔ نویسنده، نگارش حسرت درناها بیش از دو سال طول کشید...
عنوان کتاب دو گزینه داشت: «سالی که درنای امید نیامد» و «حسرت درناها» که نهایتاً با نظر مخاطبین مجازی، دومی انتخاب شد. اسم رمان وام گرفته از شعر معروف احمد شاملو است:
پر پرواز ندارم اما،
دلی دارم و حسرتِ دُرناها.
«سهسال از نوشتن کتاب میگذرد و حالا نویسنده و خواننده از درون و برون پوست انداختهاند، رمان اما از شوری و اشتیاقی در زمانی و حتی جهانی دیگر است؛ خیلی دور... و هنوز خیلی نزدیک...»
رمان حسرت درناها کشش خیلی خوبی دارد و خواننده مجذوب داستان میترا، پوریا، مهتاب و سهراب میشود.
این کتاب میتواند هدیه خوبی برای دوستان باشد.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک