جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
58,650
دایه هم که نتوانسته بود. سام را آرام کند، با اندوه از خستگی گوشه ای افتاد و خوابید. سام منتظر چنین فرصتی بود وقتی فهمید که دایه و همسرش خوابشان برده است. یک بار دیگر تصمیمی را که گرفته بود با خودش زمزمه کرد: «خوب شد که خوابیدند. حالا وقتش است. کسی جلوی مرا نمی گیرد. این برچه دیو را بر می دارم به جایی می برم که نه آب باشد و به آبادانی آن قدر میماند که خوراک درندگان زمین و مرغان هوا بشود.» سام با این فکر، پاورچین پاورچین وارد اتاق شد. بچه اش را که توی گهواره خوابیده بود، به آرامی برداشت و بیرون آمد. اسپی تندرو انتخاب کرد و سوار بر اسب به طرف البرز کوه تاخت. سام را رها کنیم تا به البرز کوه برسد و به خانه برگردیم. نیمه های شب بود که دایه از خواب بیدار شد. در دلش شور افتاد. به طرف گهواره رفت و دید زال در گهواره نیست. با عجله برگشت و خودش را به خواب زد. آرام آرام اشک ریخت و به این فکر کرد که به همسر سام چه بگوید دلش گواهی میداد که اتفاق ناگواری افتاده است. هوا داشت کم کم روشن میشد که مادر زال از خواب پرید. دایه جان دایه جان چرا آن جا خوابیده اید؟
وقتی صحبت از ادبیات كودك ايران میشود، كمتر كسی است كه نام مصطفی رحماندوست را نشنيده باشد. شاعر و نويسندهای كه بيش از چهار دهه است با قلم سحرآميزش، دنیای كودكانه را با كلمات درآميخته است. از ترانههای شاد «صد دانه ياقوت» تا قصههای دلنشين «خوشا به حالت اي روستایی»، آثار او بخشی از خاطرات جمعی چندين نسل از ايرانيان شدهاند.
از زادگاه شعر تا پايتخت قصهها
رحماندوست در سال 1329 در همدان متولد شد. خودش میگويد: «در خانهای بزرگ شدم كه بوی كتاب و شعر میداد». این عشق به ادبيات، او را به دانشگاه تهران كشاند تا در رشته زبان و ادبيات فارسی تحصيل كند. اما سرنوشت، مسيری ديگر برایش رقم زد: ادبيات كودك.
در دهه 60، وقتی بسياری به فكر نوشتن برای بزرگسالان بودند، رحماندوست متوجه شد «كودكان ايران به صدایی نزديک به دلهای كوچکشان نياز دارند». همين شد كه قلمش را وقف كودكان كرد.
آثار ماندگار: از شعر تا قصه
رحماندوست در هر دو عرصه شعر و داستان طبعآزمایی كرده است:
شعرهای كه هنوز زمزمه میشوند
«صد دانه ياقوت»: ترانهای كه هنوز در مهدكودكها خوانده میشود.
«خوشا به حالت اي روستایی»: تصويری شعرگونه از زندگی ساده روستايی.
مجموعه «**بازی با انگشتها****: اشعاری كه كودكان را به مشاركت دعوت میكند.
داستانهایی كه درس زندگی میدهند
«قصههای پنج انگشت»: داستانهای كوتاه با پيامهای اخلاقی ساده.
«پرندههای شعر من»: تركيب شعر و داستان برای كودكان دبستانی.
بازنويسیهای او از متون كهن مانند «کلیله و دمنه» به زبان ساده.
سبك منحصربهفرد: سادگیِ پرمعنا
نقطه قوت رحماندوست در توانايی بيان مفاهيم عميق با زبانی كودكانه است. او مانند پدربزرگی مهربان است كه:
از طبيعت و حیوانات برای آموزش استفاده میكند.
آموزش اخلاق را در قالب بازی با كلمات میگنجاند.
به فرهنگ ايرانی در قصههايش رنگ ويژهای میدهد.
فعاليتهای فراتر از نوشتن
رحماندوست فقط نويسنده نبوده است:
مترجم: آثاری مانند «شازده كوچولو» را به فارسی برگردانده است.
مدرس: سالها در دانشگاهها درباره ادبيات كودك تدريس كرده است.
پژوهشگر: در زمينه ادبيات فولكلوريك ايران تحقيقات ارزشمندی انجام داده است.
جايگاه او در ادبيات كودك ايران
برخی از منتقدان، رحماندوست را «پيونددهنده ادبيات كلاسيك ايران با ادبيات كودك امروز» میدانند. آثار او:
رکورددار تجديدچاپ در انتشارات مختلف هستند.
در كتابهای درسی نيز راه يافتهاند.
به چندين زبان ترجمه شدهاند.
حرف آخر: میراثی برای نسلها
امروز در عصر گوشیهای هوشمند، هنوز هم كودكان ايران با شعرهای رحماندوست بزرگ میشوند. شايد راز ماندگاری او در اين باشد كه هرگز نگفت "من برای كودكان مینويسم"، بلكه گفت "من با كودكان حرف میزنم".
همانطور كه خودش میگويد: «قصهگو بايد كودك درونش را زنده نگه دارد. من هنوز هم وقتی مینويسم، اول خودم را میخندانم، بعد قلم را روی كاغذ میگذارم.»
تلگرام
واتساپ
کپی لینک