222,000
تا حالا یک دلقک واقعی را از نزدیک دیده اید؟ فکر میکنید دلقک ها چه طور آدم هایی هستند؟ یک آدم معمولی که فقط لباس های عجیب و غریب می پوشد و کارهای خنده دار می کند؟ یا آدم عجیب و غریبی که در میان آدم های معمولی زندگی می کند و گاهی کارهای دلقکی می کند؟ فکر می کنید دلقک ها خودشان هم از ته دلشاد هستند؟ یا فقط برای شاد کردن شما تلاش می کنند؟ و باز هم فکر می کنید برای شاد، بودن برای خوشحال بودن همیشه به دلقک نیاز داریم؟
ما آدم ها گاهی یادمان می رود با چیزهای خیلی خیلی کوچک هم می شود شاد بود و احساس خوشبختی کرد اصلاً زندگی در همین لذت ها و خوشی های کوچک است که معنی می شود؛ مثل خوردن یک صبحانه ی خوب و عالی یا یک لیوان بستنی یا بازی های خیلی ساده و کودکانه و حتی هیجان دنبال کردن ماجرای یک پاورقی آبکی در یک مجله ی زرد می شود با همین ها خوشبخت بود و احساس شادی کرد. گاه بعضی آدمها سر راه ما قرار می گیرند تا یادمان بیاورند که چه طور همه اش نیمه ی خالی لیوان نبینیم چه طور بخشی از وجودمان را که با فلفل عصبانیت و نفرت و کینه پر شده خالی کنیم برای کمی احساس شادی حتی به بهانه ی چیزهای خیلی کوچک و ساده و پیش پا افتاده می شود اسم این آدم ها را هر چیزی گذاشت، دیوانه کولی یا دلقک! مهم این است که به قوانین آنها تن بدهید و مدتی اختیارتان را بدهید دست شان پیدا کردن این آدم ها خیلی هم کار سختی نیست گاهی توی ایستگاه اتوبوس هستند، گاهی در همسایگی تان زندگی می کنند و گاهی هم اصلاً توی وجود خودتان هستند. فقط کافی است کمی با دقت به خودتان و محیط اطرافتان نگاه کنید.
اگر از زندگی کردن در تهران شلوغ و پردود و آلوده خسته شده اید، اگر دلتان برای خانواده تان تنگ شده، اگر وجود آدم های اطرافتان برایتان آزاردهنده یا غیرقابل تحمل شده حتماً کتاب دلقک را بخوانید. دلقک به شما یاد خواهد داد که چه طور با خودتان مهربان باشید دست از لجبازی بردارید موج مثبت بفرستید و منتظر اتفاقهای خوب باشید. دلقک برای شما به زبان خودتان سخن می گوید از همان اصطلاحات خودتان استفاده می کند. و به قولی، ساده و بی شیله و پیله است. درست مثل خود دلقک ها، ساده و سبک بار، شوخ طبع و پرهیجان و پرماجراجو.
بیاد خودم مسئولشم.»
دستشو تو هوا تکون داد که یعنی برو بابا و این حرفا
بعد گفت: «شب به خیر!»
گفتم: «شب به خیر!»
رفت تو و درو بست. دلم هری ریخت پایین احساس بدبختی و بی کسی کردم. دلم میخواس صداش کنم بیاد دعوام کنه.
فکر کردم حقمه دعوام کنه و غر بزنه حتی دوس داشتم بیفته دنبالم و کتکم بزنه؛ اما پیشم باشه میخواستم بیاد جلو روم و عین فیلما یه طرف صورتمو به سمتش بچرخونم و بگم بزن..... د بزن لامصب!»
اما فقط آه کشیدم و اومدم تو و درو بستم تکیه دادم به دیوار و هی فکر چک و سیلی کردم خونه داشت خفم میکرد همه جا پر از سیلی بود. پرده داشت به شیشه سیلی میزد میز به صندلی تلویزیون به کامپیوتر سیلی
میزد. پتو به بالش خلاصه بزن بزنی بود. هیچ جا امن تر از توالت نبود دوییدم رفتم تو توالت و اول از همه سیفونو کشیدم صدای بلند و زمختش عین قیچی فکرامو جر داد.
از توالت که بیرون اومدم خیلی حالم بهتر شده بود. سریع به فیلم گذاشتم و ولو شدم رو کاناپه به فیلمی بود که از لیلا گرفته بودم کشته بود منو که ببینمش خنده دار بود؛ اما همچی که گذاشتمش چشام گرم شد و خوابم برد. وختی از خواب پریدم قلبم دوپس دوپس میزد انگار از تو حلقم داشت می اومد بیرون نشستم رو کاناپه و دوباره یه خورده فکر کردم ببینم کییم و کجام.
در حال حاضر مطلبی درباره هدا حدادی نویسنده دلقک در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک