13,800
کنجکاوی کودکانه ای دردسرساز می شود و پای ماجرای مهمی را به داستان باز می کند هیچ کس جرئتش را ندارد داستانی است که با یک دغدغه یعنی به دست آوردن وسایل تعزیه و کنجکاوی نوجوانان های شروع می شود. ماجرا بر سر وارد شدن به برجی قدیمی است همه ی مردم ده از ورود به این برج می ترسند و فکر می کنند جن آنجا زندگی می کند. ماجرایی سر زبان ها می چرخد که دو نفر از اهالی ده وارد آنجا شده اند و از بین رفته اند. راوی داستان تحت تأثیر پدرش که مدیر مدرسه ی ده است در مورد این ماجرا تردید دارد. به همین دلیل وقتی، فتاح همکلاسی اش به او می گوید می خواهد وارد برج قدیمی شود، راوی وسوسه می شود او را دنبال کند.
نویسنده ی این رمان در بخش هایی مخاطب را از داستان بیرون می کشد و به او یادآوری می کند حالا سال ها از آن ماجرا گذشته است. او سعی می کند با این کار تعلیق بیشتری برای مخاطب ایجاد کند تا تشنه ی شنیدن سرنوشت این نوجوان ها شود اما قرار نیست ماجرای این کتاب فقط ورود به برجی قدیمی و رازآلود باشد. کسانی که در برج پنهان شده اند برای عراقی ها جاسوسی می کنند و شب ورود بچه ها به برج با حمله عراق به کشور هم زمان است نویسنده نمی خواهد درباره ی جنگ ایران و عراق و دفاع مقدس کتاب بنویسد، با این حال در پایان داستان ذهن مخاطب را به وقایعی گره می زند که کم و بیش درباره شان گفته شده و نوجوانان از آن بی خبر نیستند.
در حال حاضر مطلبی درباره حمیدرضا شاه آبادی نویسنده هیچ کس جرئتش را ندارد رمان نوجوان امروز در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک