جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
750,500
گفتار و بیان شفاهی را بهترین وسیله ی انتقال معانی می دانست. به همین دلیل کمتر چیزی می نوشت. مقالات وی معدود و آثار او بیشتر توسط دانشجویان وی گردآوری و منتشر شدند. او خواستار داشتن چهره ای سرشناس و جنجال برانگیز نبود و به دور از خودنمایی نظرات خویش را در کلاس درس می آموخت دروسی که دانشجویان سایر رشته ها را نیز به کلاس های او می کشاند. مید برخلاف شایعه ی نادرست روانشناس اجتماعی بودن، مانند بسیاری از بنیان گزاران جامعه شناسی از قلمرو فلسفه برخاست افرادی چون کنت، مارکس، مانهیم، هابرمس و یا فوکو، اما تخیل جامعه شناختی وی در توسعه و گسترش پارادایم های متفاوت جامعه شناسی بسیار موثر بود به ویژه در پارادایم معروف کنش متقابل گرایی نمادی، و در هر چهار شاخه ی مهم آن که به نمایندگی اندیشمندانی چون بلومر ،گافمن استراوس و شیبوتانی پدیدآمد. علاوه بر این او در گسترش چندین قلمرو نظری در جامعه شناسی تاثیرهایی عمده ای برجای گذارد. کوزر در این باب مینویسد: کار مید از بسیاری جهات راهگشای جامعه شناسی معرفت است. او به همراه همفکران عملگرایش راه را برای بررسی پیوندهای عینی جامعه شناختی میان فراگردهای اجتماعی و فکری هموار ساخت. در ضمن مید زمینه شناخت فراگرد ارگانیکی را به دست داد که بر اثر آن، هر کنش فکری ای با رفتار انسانی و روابط متقابل اجتماعی پیوند میخورد و بدین سان، تمایز بنیادی ای را که فلسفه کلاسیک میان اندیشه و کنش برقرار کرده بود، از میان برداشت مید با مطرح ساختن این فکر که آگاهی در واقع یک گفت و گوی درونی است که با وسایل عمومی انجام می گیرد، یعنی آگاهی یک تجربه خصوصی است که با کاربرد نمادهای اجتماعی معنی دار صورت میبندد و بر حسب دیگر تعمیم یافته سازمان می گیرد،
دیگران در نظام تقسیم اجتماعی کار میشود و با توجه به موقعیت اجتماعی یا تاریخی که در آن واقع شده است از خود خویش موضوعی با معنا و قابل اشاره می سازد آن را در برابر خود قرار میدهد از آن مخاطبی آشنا برای گفت وگو و مشاوره میسازد و با آن به گفت و گو و تحلیل پیرامون زندگی و موقعیتهایی که در آن درگیر است می پردازد. به اعتقاد بلومر خود در نظام جامعه شناختی مید به سه نتیجه ی اساسی می رسد ۱ نخست آن که داشتن خود و تشخیص آن به عنوان موضوعی در برابر خویش، نوع رابطه ی موجود زنده با محیط اطرافش را دگرگون میسازد خود انسان به او کمک میکند تا موضوعات پیرامون خویش را در ارتباط با خود قرار داده و به آنها اشاره کند. اشاره کردن به یک موضوع در واقع تعریف کردن طبقه بندی کردن و به طور کلی معنادار کردن آن چیز است. انسان با داشتن خود میتواند به اشیاء معنی ببخشد؛ معانی را از طریق تجربه ی اجتماعی ای که در جامعه دارد کسب کند آن را بازپردازی نماید و بر حسب همان معنایی که از شیئ میفهمد یا قصد میکند به کنش بپردازد. بدین ترتیب محیط برخلاف تعریف رایج از نظر مید یک ساختمان جدای از موجود زنده و مستقل از او نیست به همین دلیل است که بلومر نیز به جای اصطلاح محیط از اصطلاح موقعیت یا دنیا استفاده میکند.
۲ دومین نتیجه ی خود داشتن فراهم ساختن توانایی تجربه ی زندگی درونی اما هم فراخوان با زندگی بیرونی است انسان با کمک خود میتواند با خویشتن خویش به گفت و گو بنشیند مصاحبه یا گفت و گو با خویشتن به تعبیر مید گفت و گو با خود خویشتن یا به تعبیر انسان نخستینی در جوامع ابتدایی گفت و گو با جفت خویش است. به نظر مید:
مردمان ابتدایی ضرورت متمایز کردن خود و فرد را در چیزی می دانستند که ما اصطلاحاً آن را جفت می نامیم فرد دارای خود شیئ گونه ای است که در حالی که بر دیگران یا آنچه در فراروانشناسی به آن جسم مثالی با جسم اثیری می گویند
تلگرام
واتساپ
کپی لینک