جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
کورین از وضعیت ظاهری خوب آن قسمت خوشحال شد. اما وقت به ورودی دهکده ی درو رسید خشکش زد.
خانه های دهکده ی درو اصلاً مستحکم نبودند؛ مجموعه ای از تخته های چوبی بنا شده روی رس متراکم بودند و پیچ ها و سقف های گالوانیزه ای آنها را کنار هم نگه داشته بودند که گاهی هم به عنوان دیوار از آنها استفاده شده بود. بعضی از آن خانه ها در روزهای خوبشان هم زنگ زده بودند، اما حالا تمام سازه ها شکم داده و کج شده بودند و انگار در آستانه ی فروریختن قرار داشتند. مگسهای سیاه همه جا بودند و جابه جا روی لاشه ی حیوانهایی ویزویز میکردند که نتوانسته بودند از طوفان جان به در ببرند. در جوی کنار جاده چند ماهی و کمی بالاتر پرنده ای بود که انگار آسمان دهن باز کرده و از درون آن به پایین سقوط کرده بود کورین فاصله اش را با همه شان حفظ کرد.
کورین خانم رمدین را دید که دست به کمر بیرون خانه اش ایستاده بود و سرش تقریباً با همان زاویه ای کج بود که پله های جلوی خانه اش به شکلی ناپایدار یکوری شده بودند پسرکی در میان درگاه ظاهر شد و دستان خانم رمدین به هوا بلند شد و گفت: «آلن، روی اونها وانستا!» الن گفت باشه مامان از میان درگاه پرواز کنان پرشی درون چاله ی گلی زد و گل تا روی رانهایش و شلوارک قهوه ای اش پاشید.
کورین گفت: «سلام الن.»
خانم رمدین گفت: «کورین این همه دور از خونه چی کار میکنی؟ وضع
خونه تون چه طوره؟
264,000
تلگرام
واتساپ
کپی لینک