بنر بالای صفحه

کتاب زمستان از گریبان تو آیا سر برآورده است؟

معرفی کتاب زمستان از گریبان تو آیا سر برآورده است؟

4.5 (1)
کتاب زمستان از گریبان تو آیا سر برآورده است؟، اثر علیرضا رجبعلی زاده کاشانی ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول توسط انتشارات سوره مهر ، به چاپ رسیده است. این محصول در سایت ایده بوک قرار دارد.
ناموجود

زمستان از گریبان تو آیا سر برآورده است؟
زمستان از گریبان تو آیا سر برآورده است؟
اثر علیرضا رجبعلی زاده کاشانی

مشخصات محصول

نویسنده: علیرضا رجبعلی زاده کاشانی
ویرایش: -
مترجم: -
تعداد صفحات:
انتشارات: سوره مهر
وزن: 650
شابک: 9786001754326
تیراژ: -
اندازه(قطع): -
سال انتشار: -
تصویرگر: -
نوع جلد: -

چکیده

چو بید کهنه مجنونِ سر به زیر فقط مرا به شانه سری مانده ناگزیر فقط سر ـ این قفس قفس تنگ از تن آویزان ـ سر ـ این «پرنده ـ قفس» ـ این سر اسیر فقط سر این سری که سرِ درد دارد و عمری است به دستمال نباشد شفاپذیر فقط سری «امیرکبیر» انه با رگی پُرخون! سری نه گرم به گرمابه ای حقیر فقط سری سر از همه سرها! سری دمیده به نی! سری که جز ننشیند بر این سریر فقط سر بریده در «کوی عاشقان» گشته! سرِ رها سرِ سرهای این مسیر فقط سری که زخمِ عمیقِ مرا نشان داده است به من در آینه زخمی کویر فقط سری که بیشه خاموشِ ببرهای قفس! سری که غرّشِ غمگینِ شیرِ پیر فقط! چو قرصِ ماه چه نسبت سرِ مرا با «او»؟! مگر شبی که در آغوشِ آبگیر فقط... چه سرسری سرِ دوشم کشیده ام افسوس تو را سر ای همه عمرِ دور و دیر فقط سرِ مرا سرِ بی خوابی هزار شب است یکی به گریه سرِ شانه ات بگیر فقط... من همینم یکی از خیلِ هزار افتاده برگِ پاییزی از چشمِ بهار افتاده ماهی مرده سرخی است دلم بر گُلِ فرش که لبِ تاقچه از تُنگِ انار افتاده ساحلی خسته و متروکم و گه گاه خوشم به یکی تخته با موج کنار افتاده خوانده ناخوانده رها کردی و این کهنه کتاب گوشه ای بی تو هم آغوش غبار افتاده مرگ می خندد و پیغامِ خوشی خواهد داشت برقِ آن چشم که در چشمِ شکار افتاده اولین دانه برف آمد و آرام آرام نفس باغچه دیدم به شمار افتاده مهربانی کن و با فاتحه ای شادم کن آه ای سایه بر سنگ مزار افتاده... از بوی بدبختی شنیدن در همین کوچه... ای هوش و حیرانی سرود و سِرّم آه ای «غم» دانم که می آیی سراغم هر به گاه ای غم گاهی چو روز روشنان با روشنانِ روز گاهی چنان چون تیره تر شب ها سیاه ای غم و همچنین دانم که با آن کهنه انبانت می آوری یک چنگ بغض و مشتی آه ای غم و راست این است و نمی دانم چرا در من وقتی که سر بر می کنی کوه است کاه ای غم! در باد و بارانت شگفتا اینکه چون گنجشک آورده ام سوی خودت هر شب پناه ای غم با کشته سربازت ـ من این از مهره کمتر نیز شطرنج روز و شب مباز ای پادشاه ای غم یک نیمه از نامم به زهر تاک آغشته است یک نیمه از نامم به تنهایی و چاه ای غم نزدیکم امشب با جنون؟... آری تواند بود حرف از چه بود؟ از ـ ها؟ ـ شب تار و تباه ای غم می خواستم از رنگ خوشبختی بپرسم چیست زرد است؟ یا خاکستری؟ یا سرخ؟ یا... هی غم! بیهوده از من می گریزید آی می دانید؟! بیهوده می ترسید از من بی گناه ای غم می خواستم درد دلی با رهگذاری... هیچ... بگذر تو هم بگذر از این غمکوچه راه ای غم نزدیکم امشب با جنون ـ این روشن تاریک ـ زل می زند در چشم هایم قرص ماه ای غم زل می زنم در چشم های قرص ماه انگار «ماییم و هیچ» انگار «ماییم و نگاه» ای غم ها! گربه جانم گربه تنهایی ام! خوابی؟ می خواستم درددلی با... هیچ... آه ای غم تا دست های خُرخُرت گرمند سر بگذار «شب خوش» نثارت باد تا صبح پگاه ای غم...

نویسنده کتاب های علیرضا رجبعلی زاده کاشانی

علیرضا رجبعلی زاده کاشانی

علیرضا رجبعلی زاده کاشانی

در حال حاضر مطلبی درباره علیرضا رجبعلی زاده کاشانی در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ما درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ما ارسال نمایید.

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

CAPTCHA

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید