قافله آب
قافله آب

کتاب قافله آب

معرفی کتاب قافله آب

(1)
کتاب قافله آب، اثر عبدالحسین انصاری ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول در سال 1391 توسط انتشارات سوره مهر ، به چاپ رسیده است. این محصول در سایت ایده بوک قرار دارد. دانلود pdf و ارسال رایگان
ناموجود

این محصول ممکن است با عنوان یا انتشارات دیگری موجود باشد، مجموعه آنها را اینجا ببینید.

محصولات مرتبط

(6)
23%
فروش ویژه
(3)
26%
فروش ویژه
(2)
25%
فروش ویژه
(5)
26%
فروش ویژه
(4)
26%
فروش ویژه
(2)
23%
فروش ویژه
(2)
1%
(6)
23%
فروش ویژه
(4)
26%
فروش ویژه
(4)
قیمت قبل

مشخصات محصول

نویسنده: عبدالحسین انصاری ویرایش: -
مترجم: - تعداد صفحات: 72
انتشارات: سوره مهر وزن: 650
شابک: 9786001753893 تیراژ:
اندازه (قطع) : سال انتشار 1391

معرفی محصول

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک

مجموعه شعر آیینی دفاع مقدس

چکیده

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک

چکیده

آسمان صبح زود می آید از دلت آفتاب بردارد باز لب تشنه مشک بغض آلود می رود از تو آب بردارد تو کنار سکوت گنجشکان به تماشای دشت مشغولی ماه در این توهّم دور است «کاش می شد نقاب بردارد» دست هایت دو شاه بیت غریب با ردیفی بریده خون آلود خواهرت از کنار برکه خون می رود شعر ناب بردارد کِی دلش آمد آن پرستوها تشنه از پشت بام پر بکشند؟ کِی دلش آمد آن تبسم را از لبان رباب بردارد؟ رود بعد از تو می خورد افسوس بر دلش مانده داغ اقیانوس هیچ مردی نرفته بعد از تو مشکی از این سراب بردارد باز پیغمبران تاریکی پشت دروازه های دشت اُحُد منتظر مانده اند تا خورشید پای را از رکاب بردارد تا مگر زیر آن رسالت سرخ شانه خالی کند نژاد بشر از دو دستت عَلم بیفتد و بعد هر کسی یک کتاب بردارد هرچند دریا در شبی خورشید را گم کرد اما دلش هر روز با عشقش تلاطم کرد از جلگه های تشنه باران گذشت اما تنها نگاهی ساده در چشمان مردم کرد زل زد به عمق انتظاری سبز در جنگل گاهی نگاهی بر لبان خشک گندم کرد سر را به سنگ و صخره های دور و بر کوبید با اشک هایش بارها خون در دل خم کرد یکباره از آن سوی اقیانوس ها خورشید با لهجه آتش فشان با شب تکلم کرد دریا کنار پای اقیانوس زانو زد همراه با رنگین کمان جنگل تکلم کرد طوفان رسید و ابرهای تیره را پس زد خورشید روی سنگ قبر شب تیمم کرد در هم بریز سلطنت انتظار را تفهیم کن برای پرستو بهار را در منجلاب وهم خودم گیر کرده ام سرریز کن به سمت دلم آبشار را قلبم شبیه سنگ شده سر به راه کن این تکه سنگ رانده شده از مدار را گفتم شبی می آیی و شرمنده می کنی با سرخی لبان قشنگت انار را میخواستم برای تبرُّک فقط کمی از شانه هایتان بتکانم غبار را دارم برای آمدنت پیر می شوم هر جمعه زیرکانه شکستی قرار را ساعت برای آمدنت تیک تاک تیک... ساعت برای آمدنت اختیار را... در فصل های زرد فراموش کرده اند حتی کلاغ های جهان قارقار را هر کس به وُسْع قافیه ها از شما نوشت آقا بیا کساد کن این کار و بار را

نویسنده

مختصری درباره نویسنده

عبدالحسین انصاری

عبدالحسین انصاری

در حال حاضر مطلبی درباره عبدالحسین انصاری نویسنده قافله آب در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه «ارتباط با ما» درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه «ارتباط با ما» ارسال نمایید.


دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

کد امنیتی ثبت نظر

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید