آگوستین با دلایلی که جنبهٔ علمی داشت به ردّ مانویت پرداخت. وی بنا بر قول خودش آنچه را که در باب ستاره شناسی از روی نوشته های ستاره شناسان آموخته بود به یاد داشته است و آن ها را با گفته های مانی قیاس کردم که بر اثر جنون و حماقت به تفصیل در باب این موضوعات قلم فرسایی کرده است اما هیچ یک از استدلالات وی دربارهٔ اعتدالات و انقلابات فصلی و خسوفات و کسوفات و این قبیل امور که من از مطالعهٔ کتب دنیوی آموخته بودم در نظرم درست نیامد. به من امر می شد که بدان ها اعتقاد داشته باشم ولی این امر با دلایلی از محاسبه به دست می آمد و با مشاهدات خود من راست درنمی آمد بلکه کاملاً برعکس بود. یک اسقف مانوی به نام فاوستوس که به عنوان دانشمندترین فرد آن فرقه شهرت داشت به امید برطرف کردن شک آگوستین با وی ملاقات و مباحثه کرد. اما او را از علوم دنیوی جز دستور زبان که در آن هم معلوماتش از حدود عادی فراتر نمی رود بی خبر یافتم ولیکن چون قدری از خطابه های تولی و اندکی از کتب سنکا و مختصری از آثار شعرا و چند کتابی دربارهٔ فرقهٔ مانوی که به زبان لاتینی و با نظم منطقی نوشته شده خوانده بود و به واسطهٔ مهارتی که در محاوره می ورزید نوعی بلاغت به دست آورده بود که در تحت فرمان شعور و ذوق سلیم و نوعی ملاحت طبیعی خوشایندتر و فریبنده تر می نمود. آگوستین فاوستوس را در حل مشکلات نجومی خویش به کل ناتوان یافت. می گوید که کتاب های مانویان “مشحون از افسانه های دور و دراز دربارهٔ آسمان و ستارگان و خورشید و ماه است” که با آنچه ستاره شناسان کشف کرده اند توافق ندارد. اما آگوستین اعتراف می کند که فاوستوس به دلیل فروتنی اش اظهار جهل در مورد مسائل دشوار و دقیق را حتی دوست تر می داشته است.۳۰ در این هنگام است که آگوستین عازم رُم می شود تا دمی از جنجال شاگردان در کارتاژ بیاساید. در رم جنجال کمتر بود اما شاگردان به نیرنگ و دغل از پرداختن شهریه طفره می رفتند. در رم آگوستین هنوز با مانویان ارتباط داشت ولی پایهٔ ایمانش به حقانیت آن ها سست تر شده بود. رفته رفته بدین اندیشه می افتد که اصحاب آکادمی حق داشتند که می گفتند باید در همه چیز شک کرد. و این نخستین تمایل او به شکاکیت آکادمی جدید است.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک