معرفی مختصر کتاب "شنیدن با آن که در ظاهر بسیار ساده به نظر میرسد در عین حال شاید پیچیدهترین مساله در راه سلوک عرفانی و باورهای دینی باشد. گویی که هرکس که گوش ندارد هرگز راه به عرفان و دین نمیبرد. که عرفان خوب گوش دادن به سخنان پیر و مرشد بوده و اگر کسی را این گوش شنوا نباشد و به فرمانهای سرنوشتساز وی گوش فرا ندهد هرگز نمیتواند وارد وادی سلوک گشته و لذا به جایی نیز نخواهد رسید. در ماجرای دین هم اینگونه است و تا فرد آیات الهی را به گوش خود نشنود و در آن تامل نکند هرگز نمیتواند دینداری پیشه کند که دینداری در گروی گوش کردن و شنیدن است و بر همان اساس اقدام نمودن. بر این بنیان درمییابیم که شنیدن و خوب گوش فرا دادن چه اندازه مهم و حساس است که دین و عرفان در گروی آن است و سعادت و شقاوت و همینطور هدایت و ضلالت نیز بسته به همین امر خواهد بود. عارفان کسانی هستند که خوب شنیدهاند، مومنان هم گوشهای شنوایی داشتهاند که به این مرتبه راه پیدا کردهاند. با این حساب میتوان گوش را بنیاد تعلیم و تربیت و عرفان و سلوک و نیز دین و آخرت دانست. نگارنده در کتاب حاضر ضمن شرح "نینامه" سرودهی مولانا و تاکید بر کلمهی "بشنو" در آغاز کلام، این پرسشها را مطرح میکند که چرا مولانا مثنوی خود را که به منزلهی تمامیت عرفان و اندیشهی اوست با واژهی جادویی و جاودانهی بشنو آغاز میکند؟ این که چرا باید شنید؟ از چه کسی باید شنید؟ و چگونه باید شنید؟ وی خاطرنشان میسازد که مثنوی معنوی به منزلهی عرفانیترین کتاب مورد استناد همهی محققان پس از او که تا امروز نیز از همان قوت پیشین خود برخوردار است، با واژهی جاودانه، سحرانگیز و جادویی "بشنو" آغاز میشود و این به منزلهی آن است که مولانا نیز به مانند همهی کسانی که حرفی برای گفتن دارند به دنبال گوشی میگشته که با او بتواند به راحتی و با امنیت سخن بگوید. وی همچنین متذکر میشود که یک نکتهی علمی است که پیش از مولانا شاید کسی یادآور آن نشده باشد و اکنون کاملا جنبهی تجربی و عینی پیدا کرده و آن این که کسانی که کر مادرزاد باشند، لال و گنگ نیز خواهند بود. آن کسی که از اول چیزی را نشنود مطلقا سخن هم نخواهد گفت و لذا یک ارتباط خیلی مستقیم و بیواسطه بین شنیدن و گفتن وجود دارد. آن کسی که خوب نشنود، خوب هم سخن نخواهد گفت.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک