جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
244,200
نه اما دارم پیش بینی میکنم
- پیش بینی یا پیشگیری ؟!
نمی دونم شاید هر دوش
نسرین ثامنی / ۶۱
فکر میکنم گوشت رو دیر بار گذاشتی من همیشه می دیدم که مادرم غذای شب رو از ظهر بار می ذاشت.
نفیسه که به جانب آشپزخانه می رفت با شنیدن این جمله درنگ کرد و در حالی که بسیار دلخور و عصبی به نظر می رسید به سمت او آمد
دستهایش را به کمر زد و معترضانه گفت:
دوست ندارم کارهای منو با کارهای مادرت مقایسه کنی از اول زندگی میخوای دیگران رو به رخم بکشی؟
سیامک روی مبل جابه جا شد و با ناراحتی گفت:
عزیزم من قصد بدی نداشتم منظورم این نبود که تو رو با مادرم قیاس کنم.
پس چه منظوری داشتی؟ من از گوشه و کنایه خوشم نمی آد؟
- معذرت میخوام مثل این که سوء تفاهم شده.
اصلاً میدونی چیه بهتره بری پایین و دست پخت مادر جونتو نوش
جان کنی غذاهای من از گلوی شما پایین نمیره
سیامک برخاست و دستهایش را به دور کمر او حلقه کرد و با مهربانی
گفت:
- چرا دلخور شدی من که گفتم منظور بدی نداشتم، حالا هم ازت معذرت میخوام.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک