258,926
همهچيز از آن روز برفي شروع شد. همان روز برفي كه از شدت سوز سرما تا مغز استخوان آدم يخ ميزد.
اين آخرين مأموريت بود. اين جواز فوت را هم كه صادر ميكردم ميشد برگردم خانه و يك استكان چاي داغ بخورم. حتي ميتوانستم يك غذاي گرم مثل سوپ يا خوراك لوبيا بار بگذارم و منتظر بمانم تا ليلا از بيمارستان و از سر كارش برگردد خانه و با لبولوچهي آويزان بنشيند كنار من و معجون انرژيبخشي را كه پختهام مزهمزه كند.
اين عادت من بود، هميشه روزهاي سرد و برفي يا آش ميپختم يا سوپ يا لوبيا… اين عادت را از خانمجان، مادر خدا بيامرزم به ارث برده بودم. واي كه چقدر هم عادت لذيذي بود بهخصوص اگر صداي قاشق كسي كه دوستش داري با صداي قاشقت همنوا ميشد.
منبع: ناشر کتاب
در حال حاضر مطلبی درباره مهرنوش صفایی نویسنده از عشق تا دیوانگی راهی نیست در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک