کتاب ثروتمندان به چه می اندیشند؟

زندگی یک انتخاب است وقتی تنها نه سال داشتم ثروتمند شدن را انتخاب کردم. دو پدر داشتم یکی پولدار و دیگری فقیر پدر فقیرم یعنی پدر واقعی من تحصیل کرده دارای مدرک دکترا و بسیار باهوش بود اما پدر پولدارم یعنی پدر بهترین دوستم حتی نتوانست دوره راهنمایی را تمام کند هر دوی آنها تمام عمر سخت کار میکردند و به همین خاطر در کار خود موفق بودند هر دو درآمدهای قابل ملاحظه ای داشتند؛ اما یکی از آنها همواره با مسائل مالی دست به گریبان بود و دیگری یکی از ثروتمندانهاوایی شد یکی پس از مرگش برای خانواده خود موسسات خیریه و مکانهای مذهبی ده ها میلیون دلار به جا گذاشت و دیگری تنها صورتحسابهایی از خود به جا گذاشت تا بالاخره کسی پیدا شود و آنها را پرداخت نماید. هر دو آنها برایم توصیه هایی داشتند اما این توصیه ها مثل هم نبود. هر دو شدیداً به تحصیلات باور داشتند اما دوره های آموزشی مشابهی را پیشنهاد نمی کردند.

اگر تنها یک پدر داشتم توصیه های او را یا باید میپذیرفتم و یا رد میکردم وجود دو پدر این امکان را برایم فراهم ساخت تا از بین دیدگاههای متضاد یکی را انتخاب کنم دیدگاه پدری پولدار و دیدگاه پدری فقیر متوجه شدم به جای اینکه خیلی ساده توصیه یکی را رد کنم یا بپذیرم میتوانم بیشتر بیندیشم، مقایسه کنم و بعد یکی را انتخاب کنم اما یک مساله وجود داشت و آن اینکه پدر پولدار هنوز پولدار نشده بود و پدر فقیرم نیز هنوز فقیر نشده بود هر دو آنها تازه قدم در راه مشاغل خود نهاده بودند و هنوز درگیر خانواده و پول بودند اما دیدگاه آنها درباره پول بسیار متفاوت بود.

اگر چه پدر فقیرم دارای مدارک دانشگاهی بود اما با این حال در نه سالگی تصمیم گرفتم

اکنون صاحب یک شغل آزاد هستم و با وجودی که درآمد نسبتاً خوبی دارم اما می دانم که همه چیز دست به دست هم داده است تا مانع پول در آوردن بیشتر من شود.» رویکرد پدر پولدار مرا تشویق کرد تا یک نگاه جدی به راه اندازی کسب و کار واقعی و سرمایه گذاری داشته باشم یکی از بزرگترین چالشهایی که با آن روبرو بودم آموختن اهداف مالی بود. این همان وجه شگفت انگیز پدر پولدار است درک و به کارگیری اطلاعاتی که در این رویکرد ارائه شده بسیار ساده است پدر پولدار دریچه ای را به رویم باز کرد که به وسیله آن توانستم به جای کسب و کار آزاد برای تجارت و سرمایه گذاری تلاش کنم.»

جاناتان

«وقتی با رویکرد پدر پولدار برخورد کردم دیدم که تنها به خاطر تفکر اشتباهم در مورد پول داشتم زندگی ام را از دست میدادم.

کریستین

وقتی برای انجام کارها با روشهای پدر پولدار آشنا شدم، صاحب یک شرکت حسابداری تک مالکی بودم این روشها سبک تفکر مرا برای همیشه عوض کرد. پول زیادی نداشتم به همین خاطر با خود گفتم بسیار خوب باید دست به کار شوم و به فردی نزدیک شدم که پول کافی داشت او در ادامه شریک تجاری من شد او پول دارد و من کسی هستم که دارایی ها را کشف و مدیریت میکنم ما تاکنون توانسته ایم افراد زیادی را گرد هم آوریم؛ به همین خاطر کسب و کارمان رونق خوبی گرفته است طی یک سال و نیم توانسته ام نیم میلیون دلار دارایی به دست آورم.

شگفت انگیز است. پدر پولدار باعث شد درک کنم که اشتیاق اعتماد به نفس و توانایی انجام این کار را دارم پس از آن موضوع کسب دانش و ساختن تیمهای کاری مطرح بود. در حال حاضر مشغول انجام یک سری معاملات املاک و مستغلات کوچک هستم به قول پدر پولدار که می گوید به این فرمول تسلط پیدا کردم و حالا وقت آن رسیده است که به سراغ یک فرمول جدید بروم. حالا که پول کافی دارم آماده میشوم تا به محض اینکه فرصتی پیدا شد معامله بزرگی انجام دهم.»
 

پدر پولدار همیشه میگفت همه ما قدرت انتخاب داریم من ثروتمند بودن را انتخاب میکنم و این انتخاب هر روز من است. اگر شما هم ثروتمند شدن را برگزیده اید تبریک میگویم حالا زمان اقدام فرا رسیده