جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
203,670
ابیگیل باسکین در تماشاخانه تابستانی پدر و مادرش در باکس گروو، شهری کوچک در ماساچوست غربی کودکی اش را به یک بازیگر رهگذر باخت هفده سالش بود و بازیگر گفت که بیست و دو سال دارد. اگرچه، چندین سال بعد که آن مرد نقشهای کوچک متعددی در تلویزیون بازی کرد، ابیگیل اسم او را در سایت بانک اطلاعات اینترنتی فیلم ها جست وجو کرد و فهمید که احتمالاً او آن موقع حدود بیست و شش سال داشته البته این مسئله چندان هم اهمیت نداشت؛ ابیگیل آمادگی اش را داشت و او هم خوش قیافه بود.
در واقع از همان لحظه که ابیگیل او را دید میدانست که برنامه های بلند مدتش برایزن شدن با تاد هرون دیگر به باد فنا رفته اند او و تاد از چهارده سالگی با هم بودند و ابیگیل هم به قدر کافی داستانهای معاصر بزرگسالان را خوانده بود که بداند خودش و تاد درگیر یک جور نسخه نوجوانانه از ازدواج سرد و بی احساس شده بودند. آنها بهترین دوستان هم بودند همدیگر را می خنداندند، ولی قضیه زیاد هم عاشقانه پیش نمی رفت والدین تاد هیچ وقت در آن اطراف نبودند؛ پدرش فرمانده ایستگاه آتش نشانی باکس گروو بود که به ندرت به کار گرفته می شد و مادرش در کلیسای جامع کتابدار بود و والدین ابیگیل که تماشاخانه تابستانی باکس گروو را اداره میکردند همیشه آن اطراف پرسه میزدند و مدام مشغول به کار بودند، حتی در طول ماه هایی که هیچ تولیدی وجود نداشت. می گفتند برای سفر وقت کافی ندارند، اما ابیگیل کم کم به این شک کرد که آنها پول کافی برای این کار را هم ندارند.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک