در میان شاعران به دو گروه بر میخوریم کسانی که شاعر آفریده شده اند، در مقابل کسانی که شاعر بالفطره نیستند یا شعر سرشت نیستند و شاعری آنها نتیجه ذوق استعداد، حافظه دانش و نظایر آنهاست کسانی که شاعر آفریده می شوند نمی توانند خود را از زیر سیطره شعر بیرون بکشند عامی بی سواد هم ممکن است، شاعر آفریده شده باشد، او در همان بیسوادی خود تظاهراتی از هنر از خود بیرون می ریزد. شاعر شعر سرشت (بالفطره) با اراده و تصمیم قبلی شعر نمیگوید در لحظه ای ذهن او در تسخیر معنایی قرار میگیرد و به صورت شعر از ذهن سرریز می کند. شاعران بسیاری به این امر اذعان کرده اند: حافظ می گوید:
در اندرون من خسته دل ندانم کیست که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
در جای دیگر آنچه ذهنش را وادار به سرودن می کند «شاهین» مینامد
نه هر کو نقش نظمی زد کلامش دلپذیر افتد تذر و طرفه می گیرد که چالاک است شاهینم
شاهین استعاره از همان حالت ذهن است که ناخودآگاه موجب میشود معنایی به صورت شعر بر زبان جاری شود. عربها میگویند جن به شاعر تلقین شعر می کند
تلگرام
واتساپ
کپی لینک