معرفی مختصر کتاب در یک برکه، ماهیخواری بر لب آب خانهای ساخته بود و به قدر نیاز هر روز ماهی صید میکرد. اما با گذشت زمان او پیر و فرسوده شد و به این فکر افتاد که برای صید ماهی از راه مکر و حیله وارد شود. پس به خرچنگی که در آن برکه زندگی میکرد خبر آمدن چند صیاد را داد، خرچنگ نیز خبر را به ماهیهای برکه رساند. خرچنگ و دیگر ماهیها از ماهیخوار کمک خواستند و ماهیخوار به آنها پیشنهاد داد که میتواند هر روز تعدادی از آنها را به برکهای در آن نزدیکی ببرد. ماهیخوار هر روز همین کار را میکرد تا این که یک روز خرچنگ از ماهیخوار درخواست کرد که برکۀ جدید را به او نشان دهد. وقتی خرچنگ به پشت ماهیخوار سوار بود، از بالا اسکلتهای ماهیهای برکه را دید و به حیلۀ ماهیخوار پی برد. او گردن ماهیخوار را فشرد و او را به سزای عملش رساند. سپس به برکه بازگشت و ماجرا را برای دیگر ماهیهای برکه بازگو کرد. داستان مذکور اقتباسی است از یکی از داستانهای «کلیله و دمنه» تحت عنوان «مرغ ماهیخوار و خرچنگ» که به زبان ساده برای گروه سنی «ب» بازنویسی شده است.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک