کتاب با من از عشق بگو را می
توانید با استفاده از روش های زیر با سایرین به اشتراک بگذارید.
کتاب با من از عشق بگو
با من از عشق بگو
ناموجود
4.2 (1)
معرفی محصول
«گلپونه» دختری تنها و بیپدر و مادر است که در کنار «رعنا» و همسر خشنش «جلال» در دهی زندگی میکند. بر اثر اجبارهای «جلال»، «رعنا» «گلپونه» را در تهران رها میکند. مستخدمی به نام «شیرین»، «گلپونه» را پیدا میکند و او را با خود به خانة بزرگ آقای «نیکزاد» که فرزندی ندارند میبرد. با اصرارهای همسر «نیکزاد»، «گلپونه» به فرزندخواندگی آقای «نیکزاد» در میآید و نام «نازنین نیکزاد» بر وی گذاشته میشود. بعد از مدّتی «لیلی» هنگام به دنیا آوردن فرزندش «کیانوش» از دنیا میرود و به دنبال آن «نیکزاد» و «شیرین» نیز فوت میکنند. «نازنین» که اینک کمی بزرگ شده است، سرپرستی «کیانوش» را بر عهده میگیرد و او را بزرگ میکند. «نازنین» به تحصیل ادامه میدهد و پزشک میشود. او در زلزلة بم به شهر بم میرود و یک بچّة تازه به دنیا آمده و بچّهای هفت ـ هشت ساله را که بر اثر شوک، قدرت تکلّمش را از دست داده، با خود به تهران میآورد. این اتّفاق «شیرین» را به یاد کودکی و آوارگیاش میاندازد و همزمان با این اتّفاقها، عشق دوران گذشتهاش، «مسعود» که اینک پیرمردی شده است، به سراغ وی میآید. با ازدواج «شیرین» و «مسعود»، دو کودک آواره در یک خانواده بزرگ میشوند.
«گلپونه» دختری تنها و بیپدر و مادر است که در کنار «رعنا» و همسر خشنش «جلال» در دهی زندگی میکند. بر اثر اجبارهای «جلال»، «رعنا» «گلپونه» را در تهران رها میکند. مستخدمی به نام «شیرین»، «گلپونه» را پیدا میکند و او را با خود به خانة بزرگ آقای «نیکزاد» که فرزندی ندارند میبرد. با اصرارهای همسر «نیکزاد»، «گلپونه» به فرزندخواندگی آقای «نیکزاد» در میآید و نام «نازنین نیکزاد» بر وی گذاشته میشود. بعد از مدّتی «لیلی» هنگام به دنیا آوردن فرزندش «کیانوش» از دنیا میرود و به دنبال آن «نیکزاد» و «شیرین» نیز فوت میکنند. «نازنین» که اینک کمی بزرگ شده است، سرپرستی «کیانوش» را بر عهده میگیرد و او را بزرگ میکند. «نازنین» به تحصیل ادامه میدهد و پزشک میشود. او در زلزلة بم به شهر بم میرود و یک بچّة تازه به دنیا آمده و بچّهای هفت ـ هشت ساله را که بر اثر شوک، قدرت تکلّمش را از دست داده، با خود به تهران میآورد. این اتّفاق «شیرین» را به یاد کودکی و آوارگیاش میاندازد و همزمان با این اتّفاقها، عشق دوران گذشتهاش، «مسعود» که اینک پیرمردی شده است، به سراغ وی میآید. با ازدواج «شیرین» و «مسعود»، دو کودک آواره در یک خانواده بزرگ میشوند.
در حال حاضر مطلبی درباره فاطمه صابری کرمانی
در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش
محتوا،
به
مرور،
نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه
به
تعداد
بسیار
زیاد
نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری
زمانبر
خواهد
بود؛
لذا
در
صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه
ارتباط با ما
درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت
قرار
خواهد
گرفت.ضمنا
اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر
خود،
نویسنده
هستید
و
تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و
دعوت
کنید،
می
توانید
محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ما
ارسال
نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک