کتاب سمندر نشر سمیر را می
توانید با استفاده از روش های زیر با سایرین به اشتراک بگذارید.
کتاب سمندر نشر سمیر
میرداماد در دربار شاه عباس
3.9 (5)
کتاب
سمندر (میرداماد در دربار شاه عباس)،
اثر
نیلما نیکزاد
،
در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول
در سال 1393
توسط انتشارات
سمیر
،
به چاپ رسیده است.
این محصول
در قطع و اندازهی وزیری،
در سایت ایده بوک قرار دارد.
کتاب حاضر، رمانی تاریخی و فارسی است. در این داستان یکی از دختران «شاهعباس» براثر اختلاف با زنان حرمسرا شبانه از دربار گریخته و به اتاق طلبه جوانی بنام «محمدباقر» رفت و به صبح رساند. صبح که آن دختر از خواب بیدار شد و از اتاق طلبه خارج شد مأموران او را دیدند، شاهزاده خانم را همراه طلبه جوان دستگیر کرده و نزد شاه بردند. شاه با عصبانیت پرسید: چرا شب به ما اطلاع ندادی مرد؟ «محمدباقر» گفت: شاهزاده خانم تهدید کردند که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد. شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطایی و یا تعرضی به شاهزاده کرده یا نه؟ و بعد از تحقیق «شاهعباس» از «محمدباقر» پرسید: که چگونه و چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟«محمدباقر» 10 انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و علت را پرسید. طلبه گفت: چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه مینمود. هر بار که نفسم وسوسه میکرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع میگذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدینوسیله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمانم را بسوزاند. «شاهعباس» از تقوا و پرهیزکاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد «میر محمدباقر» درآوردند و به او لقب «میرداماد» دادند.
چکیده
کتاب حاضر، رمانی تاریخی و فارسی است. در این داستان یکی از دختران «شاهعباس» براثر اختلاف با زنان حرمسرا شبانه از دربار گریخته و به اتاق طلبه جوانی بنام «محمدباقر» رفت و به صبح رساند. صبح که آن دختر از خواب بیدار شد و از اتاق طلبه خارج شد مأموران او را دیدند، شاهزاده خانم را همراه طلبه جوان دستگیر کرده و نزد شاه بردند. شاه با عصبانیت پرسید: چرا شب به ما اطلاع ندادی مرد؟ «محمدباقر» گفت: شاهزاده خانم تهدید کردند که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد. شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطایی و یا تعرضی به شاهزاده کرده یا نه؟ و بعد از تحقیق «شاهعباس» از «محمدباقر» پرسید: که چگونه و چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟«محمدباقر» 10 انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و علت را پرسید. طلبه گفت: چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه مینمود. هر بار که نفسم وسوسه میکرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع میگذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدینوسیله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمانم را بسوزاند. «شاهعباس» از تقوا و پرهیزکاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد «میر محمدباقر» درآوردند و به او لقب «میرداماد» دادند.
در حال حاضر مطلبی درباره نیلما نیکزاد
در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش
محتوا،
به
مرور،
نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه
به
تعداد
بسیار
زیاد
نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری
زمانبر
خواهد
بود؛
لذا
در
صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه
ارتباط با ما
درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت
قرار
خواهد
گرفت.ضمنا
اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر
خود،
نویسنده
هستید
و
تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و
دعوت
کنید،
می
توانید
محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ما
ارسال
نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک