کتاب خانه روشنی را می
توانید با استفاده از روش های زیر با سایرین به اشتراک بگذارید.
فروش ویژه
کتاب خانه روشنی
خانه روشنی
موجود
3.8 (2)
معرفی محصول
کتاب حاضر دربردارنده پنج نمایشنامه با عنوانهای «دعوت»، «دست بالای دست»، «خوشا به حال بردباران»، «پیام زن دانا و خانه روشنی» است. «خانه روشنی» یکی از نمایشهای این مجموعه است که شخصیتهای آن را «دکتر نظامی»، «تیمسار» و «استوار» تشکیل میدهند. اولین صحنه در اتاق خواب تیمسار به روی پرده میآید. تیمسار بیمار است و در اتاقی نیمهتاریک در روی تخت خوابیده است. او با فلج شدن سمت چپ بدنش توانایی حرکت ندارد. دکتر نظامی او را معاینه کرده از اتاق خارج میشود. در این هنگام تیمسار با صدایی ضعیف دکتر را صدا کرده از او میخواهد تا نظر قطعی خود را بیان کند. بیماری او طبق نظر پزشکان درمانناپذیر است، اما دکتر نظامی عقیدهای جز این دارد. دکتر خطاب به تیمسار میگوید که بیماری او بهزودی بهبود خواهد یافت. تیمسار از شنیدن این حرف متعجب شده از دکتر میخواهد تا او را دوباره معاینه کند. دکتر نیز با اطمینان او را معاینه کرده امیدوار میسازد.
کتاب حاضر دربردارنده پنج نمایشنامه با عنوانهای «دعوت»، «دست بالای دست»، «خوشا به حال بردباران»، «پیام زن دانا و خانه روشنی» است. «خانه روشنی» یکی از نمایشهای این مجموعه است که شخصیتهای آن را «دکتر نظامی»، «تیمسار» و «استوار» تشکیل میدهند. اولین صحنه در اتاق خواب تیمسار به روی پرده میآید. تیمسار بیمار است و در اتاقی نیمهتاریک در روی تخت خوابیده است. او با فلج شدن سمت چپ بدنش توانایی حرکت ندارد. دکتر نظامی او را معاینه کرده از اتاق خارج میشود. در این هنگام تیمسار با صدایی ضعیف دکتر را صدا کرده از او میخواهد تا نظر قطعی خود را بیان کند. بیماری او طبق نظر پزشکان درمانناپذیر است، اما دکتر نظامی عقیدهای جز این دارد. دکتر خطاب به تیمسار میگوید که بیماری او بهزودی بهبود خواهد یافت. تیمسار از شنیدن این حرف متعجب شده از دکتر میخواهد تا او را دوباره معاینه کند. دکتر نیز با اطمینان او را معاینه کرده امیدوار میسازد.
زادۀ ۱۳۱۴، در تبریز با نام مستعار گوهر مراد. ساعدی در خانوادهای به دنیا آمد که پدرش کارمند دولت بود و مادرش خانهدار. پدربزرگ مادریِ ساعدی از مشروطهخواهان شهر تبریز بود، اما این خانواده وضع اقتصادی بسامانی نداشت و به قول خودِ ساعدی خانوادهاش اندکی بدحال بود.
دبستان بدر جایی بود که ساعدی تحصیلات خود را در مقاطع اولیه در آن به پایان رساند. در دبیرستان مشغول به تحصیل بود که نخستین داستانهایش در هفتهنامۀ دانشآموز به چاپ رسید.
یکی از داستانهای بلند ساعدی به نام از پا نیفتادهها در همان زمانها در نشریۀ کبوتر صلح به چاپ رسید. ساعدی که تحصیلات خود را در رشتۀ پزشکی به پایان رسانده، نخستین نوشتههایش در سال ۱۳۳۲ منتشر شد و سپس آثاری همچون چوب به دستهای ورزیل، دیکته و زاویه، آی باکلاه آی بیکلاه و عزاداران بیل، او را در زمرۀ مهمترین نویسندگان و نمایشنامهنویسان کشورمان قرار داد که در کنار چهرههایی چون بهرام بیضایی، اکبر رادی، عباس نعلبندیان، اسماعیل خلج و… در تحول تئاتری ایران در دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ نقش پررنگی ایفا نمودند.
ساعدی پیرامون دلیل انتخاب اسم مستعارش، گوهر مراد میگوید:
«در تبریز و در پشت خانهمان گورستان متروکی بود که گاه ساعتها میشد که در آن قدم میزدم. در یکی از این قدمزدنها چشمم به سنگ قبر دختری به نام گوهر-مراد افتاد که در سنین جوانی از دنیا رفته بود. همانجا تصمیم گرفتم که این نام را به عنوان نام مستعار خود انتخاب کنم.»
ترس و لرز، آشفتهحالان بیداربخت، تاتار خندان، غریبه در شهر، وای بر مغلوب، کلاتهگل، آشغالدونی و طاهره طاهرۀ عزیزم از جمله آثار اوست.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک