معرفی مختصر کتاب به فاصلهی فقط چند روز، از زبانههای آتش به این کوره راه برف و یخ، به این خانه سرمازده فرار کردم. انگار خاطرات راهی برای آرام شدن ذهنم است. گویی افکارم را مرتب میکند. بین هجوم برف، خاطره خلیج آبی و سبز و هُرم آفتاب... خاطره باد که موهای انبوهه را آشفته میکند. خاطره یک اتومبیل که بین گرد و غبار دور میشود و دیگر نمی بینمش... آرام اسلحه کمری را لمس میکنم و به آرامش سبز و آبی خلیج خیره میشوم؛ گویی دنبال چیزی میگردم که در دورترین نقطه از زمین گم شده است و حالا باید برگردانمش همینجا...
تلگرام
واتساپ
کپی لینک