جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
237,140
فصل ۱ آن پایین دنیایی هست.
فصل ۲ بایگانی غیر رسمی
فصل : مصاحبه با یک شخص ترسناک
فصل ۴ داستانهای اشباح
فصل ۵ زد و خورد در اتاقهای خالی
فصل ۶ مزاحمت
فصل : شب تاریک ارواح
فصل : اتاقهای متغیر
فصل ۹ آن روزها زمانه غول ها بود.
فصل ۱۰ در خانه
هپی یک قرص از جعبه بیرون آورد یک کپسول در از راه راه زرد و سبز. آن را بین انگشتانش چرخاند و با شک و تردید نگاهش کرد. این.... جنس خوبه از بقایای شیمیایی که تو کایمرا هاوس از مردمان جدید به جا مونده بود تقطیر کردم به ملودی نگاه کرد هیچ وقت استعداد خدادادی من به عنوان به شیمیدان رو جدی نگرفتی ملودی گفت: هپی خواهش میکنم این کارو نکن... هپی گفت: «این من رو تا حد لود بالا نمیبره. اصلاً نزدیک هم نیست ولی اون قدر من رو حفظ میکنه تا بتونم توجه لود رو جلب کنم. ملودی به جیسی نگاه کرد و با لحنی سرد و خشمگین گفت: «تا وقتی کارت رو راه میندازه برات مهم نیست بمیره یا زنده بمونه. جی سی گفت برام مهمه ولی کار باید انجام بشه. ملودی :گفت این ربطی به کار نداره فقط ربط داره که بتونی کیم رو برگردونی عشق غیر طبیعی ات رو دوباره به دست بیاری جی سی :گفت در حال حاضر کیم و چیزهایی که میدونه جزو کار ماست چون چیزهایی که درباره کالبد بیزوال میدونه ممکنه کل زمین و ساکنانش رو نجات بده
تلگرام
واتساپ
کپی لینک