1
بنر بالای صفحه
IdeBook.ir
  • فروش ویژه

کتاب دیروز نشر مروارید

معرفی کتاب دیروز نشر مروارید

4.4 (2)
کتاب دیروز، اثر آگوتا کریستوف ، با ترجمه اصغر نوری ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول در سال 1400 توسط انتشارات مروارید ، به چاپ رسیده است. این محصول در قطع و اندازه‌ی رقعی، در سایت ایده بوک قرار دارد.
موجود
قیمت ایده بوک: 120,000 26%

88,800

محصولات بیشتر

فهرست

  • کتاب دیروز اثر آگوتا کریستوف ترجمه اصغر نوری نشر مروارید منتشر شده است 

مشخصات محصول

نویسنده: آگوتا کریستوف
ویرایش: -
مترجم: اصغر نوری
تعداد صفحات: 123
انتشارات: مروارید
وزن: 129
شابک: 9789641913665
تیراژ: -
سال انتشار: 1400
تصویرگر: -
نوع جلد: -

معرفی محصول

کتابی است از آگوتا کریستوف نویسنده مجاری‌الاصل سوییسی با ترجمه اصغر نوری. رمانی با ظاهری ساده اما زیر لایه‌های عمیق متعدد. داستان مردی که در یک کارخانه کار می‌کند و همیشه دوست داشته خاطرات زندگی‌اش را بنویسد اما مشغله‌ی کاری او چنان زیاد است که او را از این کار باز می‌دارد. رمانهای کریستی بازتاب تمام نمای رنج بشری‌اند. کریستی از آنجا که خود مهاجری است از اروپای شرقی که با خانواده‌اش به سوییس مهاجرت کرده است، با مسائل و غرائب زندگی در قالب مهاجرت به خوبی آشناست و این امر به خوبی در رمان‌هایش آشکار است. شخصیت اصلی رمان دیروز، حتی فرصت برآورده کردن رویای خود را ندارد و در این میان یک تصور غریب عاشقانه نیز برای او به وجود می‌آید. دیروز رمان کوتاهی است که تمام بن مایه‌های آثار آگوتا کریستوف را در خود دارد.

چکیده

معرفی مختصر کتاب کتاب حاضر داستاني است که توسط شخصيت اصلي‌اش «ساندور لِستر» روايت مي‌شود که از دشواري‌هاي انطباق با کشور بي‌نامي که به آن مهاجرت کرده و يا تبعيدشده مي‌گويد. کتاب از فصل‌هاي کوتاهي تشکيل شده، بعضي‌هايشان به روايت اصلي مي‌پردازد، و باقي به رؤياهايي شعرگونه‌اي که قهرمان کتاب مي‌نويسد. درواقع فصل‌هايي که عنواني دارند آن ماجراهايي‌اند که راوي در ذهن خود مشغول نوشتنشان است و فصولِ بي‌نام روايت زندگي خود او. اما داستان اين رمان درباره مردي است که در يک کارخانه ساعت‌سازي مشغول به کار است. او به‌شدت تنهاست و علاقهٔ زيادي به نوشتن دارد اما زماني براي اين کار در اختيارش نيست. ازاين‌رو روزها که درگير کار است در ذهنش داستان‌ها را مي‌نويسد و شب آن‌ها را به روي کاغذ مي‌آورد.

گوشه ای از کتاب

شب موقع خروج از کارگاه، فقط به اندازه‌ی چند خرید و غذا خوردن فرصت داریم و باید خیلی زود بخوابیم تا بتوانیم صبح بیدار شویم. گاهی وقت‌ها، از خودم می‌پرسم من برای کار کردن زندگی می‌کنم یا کار به من فرصت زندگی می‌دهد.

تازه کدام زندگی؟

کار یکنواخت.

حقوق ناچیز.

تنهایی.

یولاند.

هزاران یولاند در دنیا هست. زیبا و بلوند، کمابیش ابله. یکی‌شان را انتخاب می‌کنیم و با او سر می‌کنیم. اما یولاندها تنهایی را پر نمی‌کنند. یولاندها ترجیح می‌دهند در کارخانه‌ها کار نکنند، آن‌ها بیش‎تر توی مغازه‌ها کار می‌کنند، گرچه پول کمتری نسبت به کارخانه درمی‌آورند. اما مغازه‌ها تمیزتر هستند، آن جا می‌توانند شوهر آینده‌سان را راحت‌تر ملاقات کنند.

در کارخانه، بیش‌تر مادران خانواده کار می‌کنند. ساعت یازده می‌دوند غذای ظهر را آماده کنند. مدیریت اجازه‌ی این کار را می‌دهد چون به هر حال آن‌ها روی قطعه‌ها کار می‌کنند. ساعت سیزده مثل همه‌ی ما برمی‌گردند سر کارشان. بچه‌ها و شوهرها غذای‌شان را خورده‌اند. برگشته‌اند به مدرسه یا کارخانه.

راحت‌تر بودم اگر هرکدام از آن‌ها در غذاخوری کارخانه غذا بخورند، اما برای‌شان گران تمام می‌شد. من می‌توانم اجازه‌ی این کار را به خودم بدهم. غذای روز را می‌خورم که ارزان‌تر است. خیلی خوب نیست اما اهمیتی نمی‌دهم.

بعد از غذا کتابی را می‌خوانم که با خودم از خانه آورده‌ام یا این که شطرنج بازی می‌کنم. تنها. کارگرهای دیگر ورق بازی می‌کنند، به من اعتنا نمی‌کنند.

بعد از ده سال، من هنوز برای‌شان یک بیگانه هستم.

دیروز یک احضاریه توی صندوق نامه‌ها پیدا کردم. باید می‌رفتم اداره‌ی پست دنبال یک نامه‌ی سفارشی. احضاریه می‌گفت: شهرداری، دادگاه تادیبی. ترس برم داشت. دلم می‌خواست فرار کنم، به دور دست‌ها، از این هم دور دست‌تر، آن طرف دریاها. یعنی امکان داشت بعد از این همه سال رد جنایتم را زده باشند؟

می‌روم به اداره‌ی پست دنبال نامه. بازش می‌کنم. به عنوان مترجم شفاهی به یک دعوای حقوقی دعوت شده‌ام که متهمش پناهنده‌ای از کشور من است. دستمزدم پرداخت و غیبتم در کارخانه توجیه خواهد شد.

در ساعت مقرر، خودم را به دادگاه معرفی می‌کنم. زنی که من را می‌پذیرد خیلی زیباست. آن قدر زیبا که دلم می‌خواهد لین صدایش بزنم. اما او خیلی جدی است. به نظرم دست‌نیافتنی می‌آید.

از من می‌پرسد:

-هنوز آن‌قدر به زبان مادری‌تان مسلط هستید که بتوانید جر و بحث‌های یک دعوای حقوقی را ترجمه کنید؟

به او می‌گویم:

-چیزی از زبان مادری‌ام را فراموش نکرده‌ام.

می‌گوید:

-باید سوگند بخورید هرچیزی را که می‌شنوید کلمه به کلمه ترجمه کنید.

-قسم میخورم.

کاغذی می‌دهد تا امضایش کنم.

از او می‌پرسم:

-می‌توانیم برویم چیزی بنوشیم؟

می‌گوید:

-نه، من خسته‌ام. بیایید خانه‌ام. اسم من اِو است…

نویسنده

آگوتا کریستوف

آگوتا کریستوف

در حال حاضر مطلبی درباره آگوتا کریستوف نویسنده دیروز نشر مروارید در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.

مترجم

اصغر نوری

متولد ۲۰ مرداد سال ۱۳۵۵ در تبریز. نوری در کنار کار ترجمه، به نمایشنامه‌نویسی و کارگردانی تئاتر نیز مشغول می‌باشد.

او که در مقطع کارشناسی در رشته زبان و ادبیات فرانسه و در مقطع کارشناسی ارشد در رشته‌کارگردانی تئاتر تحصیلات دانشگاهی خود را به اتمام رسانده، سالهاست با ترجمه رمان‌ها و نمایشنامه‌های نسل نوی نویسندگان و نمایشنامه‌نویسان فرانسوی، نقش پر رنگی در آشنا شدن ما با نویسندگان نسل اخیر فرانسه داشته است. آگوتا کریستف، پاتریک مودیانو، ژوئل اگلوف، بریژیت ژیرو، مارسل امه و دیدیه ون کولارت از جمله نویسندگانی هستند که اصغر نوری آثاری از آنها ترجمه کرده است.

اصغر نوری

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

کد امنیتی ثبت نظر

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید