354,050
علم اقتصاد چگونه علمی است و چه تفاوتی با علوم دیگر دارد؟ این علم چه کارآمدی ای دارد و به کدام پرسشهای نظری و عملی میتواند پاسخ دهد؟ با توجه به ناکامیهای نسبی برخی مدعیان دانش اقتصادی در حل مشکلات پایداری مانند فقر بیکاری و عدم توانایی در پیش بینی بحرانهای فاجعه بار اقتصادی تا چه حد و چگونه میتوان اقتصاد را علم دانست؟ پرسشهایی از این دست تقریباً همزمان با شکل گیری علم اقتصاد به صورت مجموعه دانش مدون و به هم پیوسته از اواخر سده ی هیجدهم و اوایل سده ی نوزدهم میلادی، مطرح شده است.
پرسشهای ناظر بر چگونگی علم و مدعیات آن مختص دانش اقتصادی نیست بلکه همه ی علوم با سؤالاتی از این دست روبه رو هستند. برای پاسخ به این گونه پرسشها است که کنکاش در ماهیت علم به طور کلی و چگونگی هر علم معینی مانند اقتصاد به طور خاص ضرورت پیدا می کند. در این صورت ما با فلسفه ی علم یا به اصطلاح معرفت شناسی و روش شناسی سر و کار داریم معرفت شناسی به طور کلی شاخه ای از معارف فلسفی است که به موضوع شناخت رابطه ی ذهن و عین در فرایند شناخت و چگونگی شناخت معتبر میپردازد؛ و روش شناسی به عنوان زیر مجموعه ای از مباحث معرفت شناختی چگونگی شکل گیری مفاهیم بنیادی علوم و اعتبار منطقی و تجربی قضیه ها و استدلالهای مبتنی بر آنها را بررسی میکند.
صرفاً تجربه (عام). از نظر وی، روش قبل تجربی عبارت است از استدلال بر اساس فرضیات کلی مبتنی بر تجربه عام و نه واقعیات تجربی خاص این شیوه استدلال منحصر به ریاضیات نیست، بلکه اساس هر علمی است که پذیرای استدلال کلی است. حقیقت آزمایی یا اثبات صحت تئوری به طور بعد تجربی، یعنی بررسی این که واقعیات موارد خاص در تطابق با تئوری است یا نه اصلاً هیچ بخشی از علم نیست بلکه به کاربرد علم مربوط می شود. به عقیده ی جان استوارت میل اقتصاد سیاسی علمی انتزاعی و روش آن قبل تجربی است. موضوع علم اقتصاد فرضهایی درباره ی واقعیت های کلی است نه درباره ی واقعیت های خاص از این رو ناگزیر از پیروی از چنین روشی است. اقتصاد سیاسی همانند هر علم انتزاعی بر اساس فرضها و تعریفها بنا شده است. در هندسه تعریفی اختیاری از خط، به عنوان آنچه دارای طول اما فاقد پهنا است، مفروض گرفته میشود درست به همان ترتیب در اقتصاد سیاسی نیز تعریفی از انسان به عنوان موجودی که در صدد کسب بیشترین ثروت با صرف کمترین تلاش است مفروض تلقی می گردد. بنابراین، نتایج اقتصاد سیاسی نیز همانند هندسه تنها در انتزاع صدق میکند، یعنی تحت برخی مفروضات که تنها در برگیرنده ی علل کلی مشترک در تمام موارد تحت بررسی است، صحت دارد. واضح است که میان نتایج تئوری که مبتنی بر فرض های کلی است و واقعیات که تحت تأثیر عوامل خاص بی شماری است اختلاف و تفاوت بروز خواهد نمود. اما این امر نباید حمل بر بطلان تئوری شود. استوارت میل میگوید آنچه در انتزاع صدق می کند همیشه در وضعیت واقعی با انحرافات و تبصره های خاصی صادق است. (میل، ۵۷-۵۶) گرچه فرض های قبل تجربی در اقتصاد سیاسی، از نظر میل مستقل از نوعی تجربه ی کلی نیست اما در هر حال روشی که وی برای این علم توصیه می کند آشکارا فرضیه ای - استنتاجی است. ا
تلگرام
واتساپ
کپی لینک