کشورهای اروپای شرقی با آن موقعیت ژئوپلیتیک منحصربهفردشان، حلقهی واسط بین قدرتهای اروپای غربی با روسیه هستند و در سدههای متوالی همواره مرکز جنگ و درگیری بین قدرتهای بزرگ بودهاند. تصادفی نیست که ردّپای این کشمکشها در سینمای صدوبیستسالهی این کشورها مشهود است و پیرنگفیلمهای مستقل این دیار پر است از اردوکشیهای تمامنشدنی شرق و غرب که در دو سوی این کشورها صفآرایی کردهاند. آنچه مانند یک خوره روح فیلمسازان نازکدل اروپای شرقی را میخورد و در بسیاری از آثار مستقل سینماگران این دیارسنگینی میکند سایهی سیطرهی نازیسم هیتلری و کمونیسم استالینی است که مثل یک شبح در بسیاری از آثار سینماگران اروپای شرقی خودنمایی میکند. فیلمهایی چون: زیر زمین، خاکسترها و الماسها، سرخ و سفید و سرزمین هیچکس ادعانامههایی هستند علیه حاکمان این خطه که با گذر از یکی از وحشتناکترین جنگهای تاریخ معاصر و درگیریهای داخلی، نسلکشیهای دهشتناکی از خود بهجا گذاشتند و بیشتر آنها ثمرهی ایدئولوژیهایی بودند که زندگی چند نسل این سرزمین را به فنا دادند. فیلمهای نسلهای جدیدتر فیلمسازان اروپای شرقی مثل: چهار ماه و سه هفته و دو روز، ایدا و اسب تورین نیز شرح زندگی شخصیتهای محنتزده و در خودفرورفته است که قربانی قساوت نظامهای توتالیتر حاکم بر خود هستند. در این میان، کریشتف کیشلفسکی در سهگانهی درخشانش آبی، قرمز، سفید در اثنای جنگ سرد بین جهان شرق و غرب، با گریززدن به عشق، منظری از رهایی مردم سرزمینش از دردهای تمامنشدنی، مقابل دیدگان ما میگذارد. عشقی که هرچند آغشته به انواع تردیدها و بدگمانیهاست اما پیشنهاد شرافتمندانهای از سوی یک فیلسوف سینماست. سینمای اروپای شرقی این بخت را داشته که هفت بار جایزهی اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی و شش بار نخل طلای جشنوارهی فیلم کن را دریافت کند؛ کتاب حاضر یازده شاهکار ماندگار این سینما را به مطالعه گذاشته است.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک