بنر بالای صفحه
IdeBook.ir
  • فروش ویژه

کتاب مرا یاد آر

معرفی کتاب مرا یاد آر

4.2 (4)
کتاب مرا یاد آر، اثر فهیمه رحیمی ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول در سال 1401 توسط انتشارات آوای چکامه ، به چاپ رسیده است. این محصول در قطع و اندازه‌ی رقعی، در سایت ایده بوک قرار دارد.
موجود
قیمت ایده بوک: 350,000 31%

241,500

محصولات بیشتر
مرا یاد آر

مشخصات محصول

نویسنده: فهیمه رحیمی
ویرایش: -
مترجم: -
تعداد صفحات: 443
انتشارات: آوای چکامه
وزن: 498
شابک: 9789649582696
تیراژ: -
سال انتشار: 1401
تصویرگر: -
نوع جلد: -

معرفی محصول

(داستان های فارسی قرن 14)

چکیده

معرفی مختصر کتاب در این کتاب، "الهام"، دختری که همه ادامه‌ی تحصیل او را امری بعید می‌‌دانستند، در کنکور قبول شده و ادامه‌ی تحصیل می‌دهد. در همین زمان، خواستگاری برایش می‌آید و "الهام" مجبور می‌شود به دلیل اصرار پدرش مبنی بر ازدواج وی، با پسرخاله‌اش ازدواج صوری کند تا بتواند ادامه‌ی تحصیل دهد. در این میان اتفاقاتی رخ می‌دهد که در ادامه‌ی داستان بازگو شده است.

مقدمه

وقتی با زنبیل خرید از در خانه وارد شدم مادرم با نگاهی اجمالی به اندامم ناگهان مانند برق گرفته ها بر خود لرزید و سیلی بر صورت زد و با آوایی بلند پرسید پس کفشهایت کو؟


مانند گنهکاران سر بزیر انداختم و هیچ نگفتم او که از سکوتم بیش از نداشتن کفش خشمگین شده بود دست به آسمان بلند کرد و گفت:


خدایا یا مرگ مرا برسون یا به این دختر عقل بده


بعد دوباره به سر تا پایم دقیقتر نگاه کرد و بار دیگر پرسید کفشهایت را چه کردی؟


کف پایم به خارش افتاده بود که از کف پای دیگر استفاده کردم و خواستم آن را بخارانم که حس کردم در اثر پیاده روی کف جورابم سوراخ شده و اگر مادر بفهمد به یقین این بار تنبیهی فراتر از فریاد

گوشه ای از کتاب

ا اخمی زودگذر رو به من گفت:


چرا کیف و ساکت را خالی کردی؟


به طعنه گفتم شاید موش ساعت را در کیف و یا ساک من پنهان کرده بود.


پسرخاله لباس پوشیده بود و فقط به انتظار پیدا شدن ساعتش بود و هر لحظه به ساعت دیواری هال نگاه میکرد و زیر لب می غرید دیرم شد. پس این ساعت کجاست؟


صدای بر هم خوردن در حیاط شنیده شد و دقیقه ای بعد عمو


قاسمی با در دست داشتن دو نان وارد هال شد و هنگامیکه هر سه


ما را پریشان دید متوحش شد و پرسید


چیزی شده؟


کیان گفت


امروز قرار مهمی داشتم و میبایست زودتر از همیشه میرفتم


اما ساعتم گم شده و پیدایش نمیکنم


عمو قاسمی خندید و از جیب شلوارش ساعت را بیرون آورد و


مقابل صورت گرفت و با خنده پرسید: دنبال این میگشتی؟


کیان وقتی چشمش به ساعت افتاد با دو گام بلند خود را به پدر


رساند و آن را از دست پدر قاپید و ناراضی گفت: پیش شما چه میکند؟


او به انتظار توضیح پدر نایستاد و با عجله رفت و خاله هم به سوی آشپزخانه رفت من به اتاقم برگشتم تا لوازم کیف و ساکم را سر جایشان بگذارم که حس کردم آن قدر تحقیر شده ام که دیگر

پشت جلد

او خستگیش را در پشت لبخندی پنهان میکند و کم نوری چشمانش را به کمک ذره بین جبران مینماید اما آدهایش که بوی گچ میدهند را نمیتواند پنهان کند و تک سرفه های خشکش ناراحتی و سوزش سینه اش را عیان میکند می خواهم به دستانش بوسه زنم و غبار پیرامونش را با فوتهایی بلند از او دور کنم و روی تخته سیاه بنویسم


تو خود فلسفه وجود و معنای منطقی

نویسنده

فهیمه رحیمی

فهیمه رحیمی

در حال حاضر مطلبی درباره فهیمه رحیمی نویسنده مرا یاد آر در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

کد امنیتی ثبت نظر

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید