جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
33,120
اگر ماجرا همین طوری پیش می رفت. تا پایان سال تحصیلی دست کم پنج دفتر کلاس لازم داشتیم. اصلا شاید به رمبو اجازه بدهند آنها را در حکم یادگاری از زندگی زمینی خود به شکل دانش آموزی کاملا عادی در مدرسه ی کاملا عادی آدم زمینی ها پیش خودش نگه دارد. احتمالاً روزی دانشمندان سیاره ای دور آن را مطالعه می کردند. آنهایی که می خواستند بدانند در مدارس سیاره ی زمین چه میگذرد. اگر این طور فکر کنیم، پس با این حساب معلممان هم خیلی شجاع بوده که خواسته با والدین رمبو ملاقات کند. چون بعد از درس وقتی تیمو دفتر کلاس را یواشکی نگاه کرد زیر یادداشتی مربوط به رمبو آمده بود: جمعه ساعت ۱۴ ملاقات با والدین پرتی ریهنن خیلی به معلم مان افتخار میکردیم او قرار بود به تنهایی با یک خانواده ی فرازمینی دیدار کند در حالی که دست بالا سلاحی جز چوب دستی بلند مخصوص درس دادن نداشت. یا نکند یک اسلحه مخفی دارد؟ در هر صورت ما خیلی تحسینش میکردیم قبل از بیرون رفتن از کلاس :گفت گوش کنید مسئولان مدرسه ی ابتدایی کووسیلتو ما را به شرکت در مسابقه فوتبال دعوت کرده اند.
دعوت شان را قبول کنیم؟
معلوم است که بعد از شنیدن این حرف همگی جیغ کشیدیم و صدای هورا و جیغ رمبو از همه بلندتر بود. خیلی خوشحال به نظر می رسید و این باعث تعجب ما شد. رمبو معمولا از چیزی خوشحال نمی شد و نگاهش هم همیشه کاملاً اخم آلود بود. فکر کردیم همه چیز باید یک تله باشد تصمیم گرفتیم ته و توی قضیه را در بیاوریم.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک