شخصیت تولستوی در دوران کهن سالی بر اثر یک عمر جنگیدن با خصلت هایش تا حد زیادی تغییر کرده بود. اشتفان تسوایک به خوبی از این تغییر چهره و شخصیت یاد کرده است چهره این مرد مرشد سال خورده با وجود چین وچروک ها با نور جدیدی می درخشید و پوست بدن که قدری زرد شده بود به جای اینکه تولید نفرت یا ترحم کند برعکس مثل مرقّع های قدیمی که روی پوست نوشته می شد و در موزه ها هست جلب نظر می کرد و تحسین آمیز بود. دیگر تولستوی مثل گذشته زود به زود خشمگین نمی شد و تبسم کوچکی غالباً لب های او را می شکفت. حتی برادر تولستوی که در تمام عمر از اخلاق تند و طبع لجوج برادر خویش ناراضی بود اظهار حیرت می کرد و می گفت «چقدر برادرم آرام و ملایم شده است.» درواقع تولستوی مثل این بود که از مبارزه با نفس خسته شده است و می خواهد بیش از آن روح خود را آزار ندهد و استراحت کند. از همه چیز تولستوی آثار توکل و رضایت و رأفت نمایان می شد و روشنایی جدیدی از صدق و صفا در ناصیه او هنگام غروب آفتاب زندگی می درخشید قیافه ای که سابقاً به واسطه تیزی و درخشندگی چشم ها زننده جلوه می کرد مطلوب و محبوب شده بود. انگار طبیعت به مدت هشتاد سال زحمت کشیده و کار کرده بود تا بالاخره در آخر عمرْ تمام خوبی ها و مظاهر کمال نفسانی این مرد روی قیافه اش نقش بندد. امروز یگانه تصویری که از تولستوی در دست عموم باقی مانده همین قیافه آخرین روزهای زندگی اوست و این رخسار زیبا و محبوب است که نسل بعد از نسل در دنیا به یادگار می ماند و در ذهن مردم نقش می بندد. مرور زمان و افزایش سال ها معمولاً قیافه مردان شجاع و مبارز را پژمرده و شکسته و گاهی مسخ می کند اما در مورد تولستوی مرور زمان آن قیافه گرفته و زننده را باز و روشن و جذاب کرده بود. قاعده کلی این است که افکار و خیالات باطنی ما خیلی در ساختمان قیافه تأثیر دارد و اگر در اسکلت و استخوان بندی قیافه موثر نباشد در رنگ و حالت قیافه دارای تأثیر است. در آخرین سال های عمر تولستوی نیز افکار او که عبارت بود از توکل و محبت و عشق به همنوع و صبر و شکیبایی و فروتنی خطوط قیافه و وضع کلی سیمای او را آیینه خیالات باطنی او کرده بود و هر چه تولستوی در دل داشت روی این آیینه منعکس می شد. این مرد شجاع در این دوره از عمر جز آرامش و صلح و صفا چیزی در سر نداشت و چیزی نمی خواست.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک